امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Fain

ˈfeɪn feɪn
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

adjective adverb
خشنود، ناچار، متمایل، بخشنودی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- He would fain stay.
- او با کمال میل می‌ماند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد fain

  1. adjective Disposed to accept or agree
    Synonyms: willing, acquiescent, agreeable, game, disposed, minded, ready, inclined, prepared
  2. adverb In a willing manner
    Synonyms: gladly, lief

ارجاع به لغت fain

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «fain» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/fain

لغات نزدیک fain

پیشنهاد بهبود معانی