آیکن بنر

زبان‌ روسی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌ روسی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

Subject

ˈsʌbdʒekt səbˈdʒekt ˈsʌbdʒɪkt səbˈdʒekt

گذشته‌ی ساده:

subjected

شکل سوم:

subjected

سوم‌شخص مفرد:

subjects

وجه وصفی حال:

subjecting

شکل جمع:

subjects

صفت تفضیلی:

more subject

صفت عالی:

most subject

معنی subject | جمله با subject

noun countable B1

موضوع، مبحث

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح مقدماتی

مشاهده

the subject we wish to discuss with you

موضوعی که می‌خواهیم با شما در میان بگذاریم

the subject of our composition

موضوع انشای ما

نمونه‌جمله‌های بیشتر

the subject of dispute and disagreement

مایه‌ی بحث و اختلاف و ناسازی

noun countable

موضوع درسی، رشته‌ی آموزشی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

I will take courses in four different subjects.

در چهار موضوع مختلف کلاس برخواهیم داشت.

Psychology is an interesting subject that explores the human mind and behavior.

روانشناسی رشته‌ی جالبی است که ذهن و رفتار انسان را بررسی می‌کند.

noun countable

سوژه (داستان و نقاشی و غیره)

The journalist interviewed the subject of her article.

روزنامه‌نگار با سوژه‌ی مقاله خود مصاحبه کرد.

The photographer captured the subject's beauty perfectly in the portrait.

عکاس زیبایی سوژه را به‌خوبی در پرتره ثبت کرده است.

noun countable

دستور زبان نهاد، فاعل

link-banner

آموزش دستور زبان انگلیسی از مبتدی تا پیشرفته

مشاهده

The Fast Dictionary is the subject of the sentence "The Fast Dictionary helps me find the meanings of the words."

در جمله‌ی «فست‌دیکشنری به من کمک می‌کند معانی کلمات را پیدا کنم» فست‌دیکشنری نهاد جمله است.

"It" is the subject of the sentence "It is raining."

it فاعل جمله‌ی It is raining است.

noun countable

تبعه، شهروند (به‌ویژه در کشوری که پادشاه یا ملکه دارد)

the subject's loyalty to the country

وفاداری این تبعه به کشور

The queen was beloved by all her subjects

ملکه محبوب همه‌ی شهروندان بود.

verb - transitive

تحت کنترل درآوردن، تحت سلطه درآوردن، تحت قیمومت درآوردن، مطیع کردن

Servants had to subject themselves to their masters.

نوکرها باید خود را مطیع اربابان می‌کردند.

The empire aimed to subject all the territories to its authority.

هدف امپراتوری این بود که تمام سرزمین‌ها را تحت سلطه‌ی خود درآورد.

adjective

تحت سلطه، تحت تسلط، تحت کنترل (کشور یا ایالت دیگر)

subject peoples

ملت‌های تحت تسلط

subject states

ایالت‌های تحت فرمان

adjective

در معرض

subject to severe droughts

در معرض خشکسالی‌های شدید

subject to temptation

در معرض وسوسه

adjective

منوط به

subject to your approval

منوط به توافق شما

subject to the availability of funds

منوط به در دسترس بودن بودجه

noun countable

سوژه، نمونه، آزمایش‌شونده

the subjects of nutritional experiments

آزمایش‌شوندگان مربوط به تغذیه

verb - transitive

وادار کردن به تحمل کردن (چیزی ناخوشایند)، در معرض (چیزی ناخوشایند) قرار دادن

to subject oneself to the contempt of others

خود را در معرض تحقیر دیگران قرار دادن

to subject someone to a through questioning

کسی را مورد بازپرسی کامل قرار دادن

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد subject

  1. noun one under authority of another
    Antonyms:

سوال‌های رایج subject

گذشته‌ی ساده subject چی میشه؟

گذشته‌ی ساده subject در زبان انگلیسی subjected است.

شکل سوم subject چی میشه؟

شکل سوم subject در زبان انگلیسی subjected است.

شکل جمع subject چی میشه؟

شکل جمع subject در زبان انگلیسی subjects است.

وجه وصفی حال subject چی میشه؟

وجه وصفی حال subject در زبان انگلیسی subjecting است.

سوم‌شخص مفرد subject چی میشه؟

سوم‌شخص مفرد subject در زبان انگلیسی subjects است.

صفت تفضیلی subject چی میشه؟

صفت تفضیلی subject در زبان انگلیسی more subject است.

صفت عالی subject چی میشه؟

صفت عالی subject در زبان انگلیسی most subject است.

ارجاع به لغت subject

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «subject» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/subject

لغات نزدیک subject

پیشنهاد بهبود معانی