امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Satellite

    ˈsætəlaɪt ˈsætəlaɪt
    آخرین به‌روزرسانی:
    |

    • شکل جمع:

      satellites

    معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

    noun countable B2
    قمر

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    همگام سازی در فست دیکشنری
    - Some planets have several satellites.
    - برخی سیارات چندین قمر دارند.
    noun countable
    ماهواره، قمر مصنوعی
    - Our satellite cameras can even read car license plates.
    - دوربین‌های ماهواره‌ای ما می‌توانند حتی شماره‌ی اتومبیل را هم بخوانند.
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد satellite

    1. noun a small planet that revolves around a larger one
      Synonyms:
      moon asteroid planetoid minor-planet secondary planet inferior-planet
    1. noun a man-made object put into orbit around a celestial body
      Synonyms:
      satellite moon orbiter spacecraft rocket supporter follower artificial-satellite asteroid planet sputnik artificial moon man-made moon space-station communications satellite weather satellite relay satellite spy-satellite robot satellite space-satellite orbital rocket satellite station spy-in-the-sky unmanned satellite disciple adherent partisan ancillary subsidiary cohort henchman minion
    1. noun a smaller country dependent upon a larger one
      Synonyms:
      dependency protectorate mandate former colony buffer state

    Collocations

    ارجاع به لغت satellite

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «satellite» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اسفند ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/satellite

    لغات نزدیک satellite

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    دژرهی دکتردرحقوق دگردیسگر دگرسان پذیری دگرسان گرای دگرسوی کردن دگرش ناپذیر دگرشگر دگرش واکه دگرگونی ناپذیر دگرگونی گشتاور دیدگر سوی دیردرمان دیرپای دیرگزین دیرگشا دیریاز دیسدار شدن دیسلکسی دیسک ران دیماساندن دیوار بازدار دیوان کشور دیوانه و خنده آور دیوسیرتانه دیکسیونرنگار دیکلرر دیگرآنکه