Ancillary

ˈænsəleri ænˈsɪləri
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله

noun adjective
فرعی، معین، کمک، دستیار، تابع، مستخدم بومی، مربوط به کلفت

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
noun adjective
فرعی، کمکی
- hospital ancillary workers
- کارمندان کمکی بیمارستان (باغبان و راننده و غیره در مقایسه با دکترها و پرستاران)
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد ancillary

  1. adjective extra; supplementary
    Synonyms: accessory, accompanying, additional, adjuvant, appurtenant, attendant, attending, coincident, collateral, concomitant, contributory, incident, satellite, secondary, subordinate, subservient, subsidary
    Antonyms: necessary, needed

ارجاع به لغت ancillary

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «ancillary» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/ancillary

لغات نزدیک ancillary

پیشنهاد بهبود معانی