گذشتهی ساده:
subordinatedشکل سوم:
subordinatedسومشخص مفرد:
subordinatesوجه وصفی حال:
subordinatingشکل جمع:
subordinatesصفت تفضیلی:
more subordinateصفت عالی:
most subordinateتابع، مادون، مرئوس، کماهمیت، زیردست، فرودست، وابسته
The executive branch is subordinate to the legislative.
شاخهی مجریه تابع شاخهی مقننه است.
Humans are subordinate to reason.
انسانها تابع قوانین طبیعت هستند.
All the other projects are subordinate to this one.
تمام طرحهای دیگر به این طرح بستگی دارند.
subordinate nations
ملل تحتتسلط
subordinate clause
بند وابسته
زیردست، مرئوس
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Ali was kind toward his subordinates.
علی نسبت به زیردستان خود مهربان بود.
The team leader delegated the project to his subordinates.
رهبر تیم، پروژه را به افراد زیردست خود واگذار کرد.
زبانشناسی زیرمجموعه (واژه)
"Triangle" is a subordinate under "geometric shape".
«مثلث» زیرمجموعهی «اشکال هندسی» است.
Words like "sparrow" or "eagle" are subordinates of the category "bird".
واژههایی مانند «گنجشک» یا «عقاب»، زیرمجموعههای «پرنده» هستند.
مغلوب ساختن، تابع قرار دادن، در درجهی دوم اهمیت قرار دادن
He subordinated his emotions to logic in making the decision.
او احساساتش را تابع عقل در تصمیمگیری کرد.
In this culture, individual desires are often subordinated to the needs of the group.
در این فرهنگ، خواستههای فردی نسبت به نیازهای گروه اغلب در درجهی دوم قرار میگیرند.
We must subordinate our passions to reason.
ما بایستی شهوات خود را در لگام عقل در بیاوریم.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «subordinate» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/subordinate