امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Paltry

ˈpɑːltri ˈpɔːltri
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
( paultry ) آشغال، چیز آشغال و ناچیز، جزئی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
- paltry excuses
- بهانه‌های بیخود
- a paltry sum
- چندر قاز
- a paltry trick
- ترفند نابکارانه
- Those paltry houses they are building are unfit for occupation.
- آن خانه‌های پیزری که آن‌ها می‌سازند، قابل‌سکونت نیست.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد paltry

  1. adjective poor; worthless
    Synonyms: base, beggarly, cheap, common, contemptible, derisory, despicable, inconsiderable, ineffectual, insignificant, limited, low, low-down, meager, mean, measly, minor, miserable, narrow, petty, picayune, piddling, pitiful, puny, set, shabby, shoddy, sleazy, slight, small, sorry, trashy, trifling, trivial, unconsequential, unimportant, vile, wretched
    Antonyms: important, rich, significant, substantial, wealthy, worthy

ارجاع به لغت paltry

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «paltry» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/paltry

لغات نزدیک paltry

پیشنهاد بهبود معانی