امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Measly

ˈmiːzli ˈmiːzli
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

adjective
سرخجه‌دار، دچارسرخجه، سرخکی، کرم گرفته، دارای کرم کدو گوشت

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد measly

  1. adjective skimpy
    Synonyms:
    beggarly contemptible insignificant meager mean miserable miserly niggling paltry pathetic petty picayune piddling pitiful poor puny scanty stingy trifling trivial ungenerous unimportant valueless worthless
    Antonyms:
    abundant plenty proficient satisfactory sufficient

ارجاع به لغت measly

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «measly» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/measly

لغات نزدیک measly

پیشنهاد بهبود معانی