Piddling

ˈpɪdlɪŋ ˈpɪdlɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:

توضیحات

همچنین می‌توان از piddly به‌ جای piddling استفاده کرد.

معنی

adjective
جزئی، ناچیز، بی‌اهمیت

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد piddling

  1. adjective insignificant
    Synonyms:
    unimportant trivial petty little worthless useless trifling paltry measly puny peanut picayune niggling pettifogging derisory
    Antonyms:
    important significant major

ارجاع به لغت piddling

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «piddling» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ فروردین ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/piddling

لغات نزدیک piddling

پیشنهاد بهبود معانی