صفت تفضیلی:
more trivialصفت عالی:
most trivialجزئی، ناچیز، ناقابل، کممایه، کماهمیت، کمارزش، بیاهمیت، بیهوده
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط
The class spent an entire hour debating a trivial matter, wasting precious time.
کلاس یک ساعت تمام را صرف بحث در مورد یک موضوع کماهمیت کرد و وقت گرانبها را هدر داد.
The professor found the student's question to be trivial.
استاد سؤال دانشجو را بیاهمیت دانست.
پیشپاافتاده، آسان، معمولی، عادی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The trivial issue was quickly resolved with a simple solution.
موضوع پیشپاافتاده بهسرعت با یک راهحل ساده حل شد.
The trivial task required minimal effort to complete.
انجام این کار معمولی به تلاش کمی نیاز داشت.
ریاضی بدیهی (به موضوعاتی گفته میشود که یافتن آن بسیار ساده باشد.)
Her proof demonstrated that under certain conditions, only a trivial solution existed.
اثبات او نشان داد که تحت شرایط خاص، تنها یک راهحل بدیهی وجود دارد.
The solution to the equation was trivial, with all variables equating to zero.
راهحل معادله بدیهی بود و تمام متغیرها برابر با صفر بودند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «trivial» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/trivial