فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Consequential

ˌkɑːnsəˈkwent͡ʃl̩ ˌkɒnsɪˈkwenʃl̩
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • adjective
    نتیجه‌ای، مهم، دارای اهمیت، پربرایند، استنتاجی، بااهمیت
    • - her accident and a consequential loss of eyesight
    • - تصادف او و درنتیجه از دست دادن بینائی‌اش
    • - A university education is very consequential in later success.
    • - آموزش دانشگاهی در موفقیت بعدی از اهمیت شایانی برخوردار است.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد consequential

  1. adjective significant
    Synonyms: big, considerable, eventful, far-reaching, grave, important, material, meaningful, momentous, serious, substantial, weighty
    Antonyms: inconsequential, insignificant, uneventful, unimportant

لغات هم‌خانواده consequential

ارجاع به لغت consequential

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «consequential» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/consequential

لغات نزدیک consequential

پیشنهاد بهبود معانی