شکل جمع:
gravesصفت تفضیلی:
graverصفت عالی:
gravestقبر، گودال، سخت، بم، خطرناک، بزرگ، مهم، موقر،سنگین، نقش کردن، تراشیدن، حفر کردن، قبر کندن، دفن کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
grave doubts
شک شدید
a grave danger
خطری جدی
grave situation
وضعیت بحرانی
a grave illness
بیماری وخیم
a grave fault
عیب بسیار بد
grave consequences
عواقب ناگوار
a grave sin
گناه کبیره
the grave old man
پیرمرد موقر
grave colors
رنگهای تیره (تند)
My parents' graves are in San Diego.
آرامگاه والدینم در شهر ساندیگو است.
The grave comes to all men.
مرگ سراغ همه میآید.
the grave of their hopes
تباه شدن امیدهای آنها
to have one's foot in the grave
سالخورده و نزدیک به مرگ بودن، بهشدت بیمار بودن، در شرف موت بودن
to make one turn (over) in one's grave
انجام دادن کاری که مردهای را در قبر عذاب بدهد، برخلاف میل یا عقیدهی مردهای رفتار کردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «grave» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/grave