شکل جمع:
tombsگور، آرامگاه، قبر، مقبره
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط
She laid flowers on her mother's tomb.
گلها را روی قبر مادرش گذاشت.
The archaeologists discovered a hidden tomb in the desert.
باستانشناسان گوری پنهان را در بیابان پیدا کردند.
The tour guide led the group inside the dark tomb.
راهنمای تور گروه را به داخل مقبرهی تاریک راهنمایی کرد.
دفن کردن، به خاک سپردن، خاک کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The pharaoh's body was tombed in a grand pyramid.
جنازهی فرعون در هرم عظیم دفن شد.
She tombed the secret document.
او مدرک سرّی را خاک کرد.
She tombed the memories of her past.
او خاطرات گذشتهاش را به خاک سپرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «tomb» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/tomb