فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Mausoleum

ˌmɑːzəˈliːəm ˌmɔːsəˈliːəm ˌmɔːsəˈliːəm

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable

آرامگاه یادمانی، مقبره (به آرامگاهی بزرگ و باشکوه گفته می‌شود)

The mausoleum was a somber place.

مقبره جای غم‌انگیزی بود.

Inside the mausoleum, there were several ornate tombs.

داخل آرامگاه یادمانی چندین قبر مزین وجود داشت.

noun countable

مکانی بزرگ (خانه، اتاق و غیره)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

The guest went from the mausoleum to the parlour.

مهمان از اتاق بزرگ به سالن رفت.

He invited him out of the mausoleum into the kitchen.

او را از اتاق بزرگ به آشپزخانه دعوت کرد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد mausoleum

  1. noun tomb
    Synonyms:
    grave burial monument cemetery vault crypt burial place sepulcher coffin burial chamber catacomb charnel house

ارجاع به لغت mausoleum

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «mausoleum» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/mausoleum

لغات نزدیک mausoleum

پیشنهاد بهبود معانی