آیکن بنر

فقط تا پایان شهریور فرصت دارید اشتراک را با قیمت فعلی تهیه کنید

خرید اشتراک با قیمت فعلی فقط تا پایان شهریور

خرید
آخرین به‌روزرسانی:

خستگی به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

اسم
فونتیک فارسی / khastegi /

fatigue, weariness, tiredness, exhaustion, lassitude, tedium

fatigue

weariness

tiredness

exhaustion

lassitude

tedium

درماندگی

خستگی در شکست او دخیل بود.

Fatigue contributed to his defeat.

برخی سربازان از تشنگی و خستگی مردند.

Some soldiers died of thirst and exhaustion.

اسم
فونتیک فارسی / khastegi /

fatigue

fatigue

سستی مصالح در اثر فشار

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

مهندس خستگی فلز را پس‌از فشار مکرر مطالعه کرد.

The engineer studied the metal's fatigue after repeated stress.

خستگی در مصالح پل باعث ظاهر شدن ترک‌های کوچک شد.

Fatigue in the bridge materials caused small cracks to appear.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد خستگی

با کلیک بر روی هر مترادف یا متضاد، معنی آن را مشاهده کنید.

مترادف:
مترادف:

ارجاع به لغت خستگی

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «خستگی» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/خستگی

لغات نزدیک خستگی

پیشنهاد بهبود معانی