با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Vault

vɒːlt vɔːlt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    vaulted
  • شکل سوم:

    vaulted
  • سوم‌شخص مفرد:

    vaults
  • وجه وصفی حال:

    vaulting
  • شکل جمع:

    vaults

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
معماری تاق، طاق (قوسی‌شکل)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- The vault of the cathedral was a stunning example of Gothic architecture.
- تاق کلیسای جامع نمونه‌ای خیره‌کننده از معماری گوتیک بود.
- The storm caused the roof to collapse, bringing down the vault
- طوفان باعث فروریختن سقف و فروریختن طاق شد.
noun countable
خزانه (اتاقی به‌ویژه در بانک با دیوارهای ضخیم و دری محکم برای نگهداری پول یا اشیای باارزش)
- The thief tried to break into the vault but was unsuccessful.
- دزد سعی کرد به داخل خزانه نفوذ کند اما موفق نشد.
- The bank's vault is protected by a thick door and strong walls.
- خزانه‌ی بانک با در ضخیم و دیوارهای محکم محافظت می‌شود.
noun countable
سردابه، آرامگاه زیرزمینی (اتاقی در زیر کلیسا یا ساختمان کوچکی در گورستان که در آن اجساد مردگان دفن می‌شود)
- The family decided to bury their loved one in the vault instead of a traditional grave.
- خانواده تصمیم گرفتند عزیزشان را به جای قبر سنتی در سردابه دفن کنند.
- The vault was located at the back of the church.
- آرامگاه زیرزمینی در پشت کلیسا قرار داشت.
verb - intransitive verb - transitive
پریدن، پرش کردن، جستن، جهیدن
- Peyman put his hands on the fence and vaulted over it.
- پیمان دستان خود را روی نرده گذاشت و از روی آن پرید.
- Rustam vaulted into the saddle.
- رستم به روی زین جست.
verb - intransitive
رسیدن (به چیزی)، به دست آوردن، دست یافتن
- They vaulted into the position of world leadership.
- آنان به‌سرعت به مقام رهبری جهان رسیدند.
noun
پرش
- The gymnast executed a flawless vault during her routine.
- ژیمناست در طول تمرینات خود پرش بی‌عیب‌و‌نقصی را انجام کرد.
- The athlete's vault earned her a perfect score from the judges.
- داوران به پرش ورزشکار امتیاز عالی دادند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد vault

  1. noun depository
    Synonyms: basement, box, can, catacomb, cavern, cellar, crib, crypt, dungeon, grave, mausoleum, pit, repository, safe, safe-deposit box, sepulcher, strong room, tomb
  2. verb jump over; span
    Synonyms: arch, ascend, bend, bounce, bound, bow, clear, curve, hop, hurdle, leap, mount, negotiate, over, overleap, rise, soar, spring, surmount

ارجاع به لغت vault

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «vault» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/vault

لغات نزدیک vault

پیشنهاد بهبود معانی