به علت به‌روزرسانی سرورها، ممکن است برخی از بخش‌های وب‌سایت و نرم‌افزارهای فست دیکشنری در دسترس نباشند.
فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Dungeon

ˈdʌndʒən ˈdʌndʒən
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    dungeons

معنی و نمونه‌جمله

  • noun
    محبس، زندان، سیاه‌چال، به سیاه‌چال انداختن
    • - They kept the prisoners in a dungeon underneath the castle.
    • - زندانیان را در دخمه‌ای در زیر قلعه نگه‌داری می‌کردند.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد dungeon

  1. noun prison
    Synonyms: cell, oubliette, torture chamber, vault

ارجاع به لغت dungeon

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «dungeon» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/dungeon

لغات نزدیک dungeon

پیشنهاد بهبود معانی