آیکن بنر

گرامر مختصر و مفید فست‌دیکشنری

گرامر مختصر و مفید فست‌دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Collocations
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۸ اردیبهشت ۱۴۰۳

    Cell

    sel sel

    شکل جمع:

    cells

    معنی cell | جمله با cell

    noun countable B2

    زیست‌شناسی سلول، یاخته (کوچک‌ترین واحد ساختاری و عملکردی ارگانیسم‌های زنده)

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی زیست‌شناسی

    مشاهده

    Scientists study cells to better understand the functioning of living organisms.

    دانشمندان برای درک بهتر عملکرد موجودات زنده سلول‌ها را بررسی می‌کنند.

    cancer cells

    یاخته‌های سرطانی

    noun countable B2

    سلول (زندان)، حجره (صومعه)

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    خرید اشتراک فست دیکشنری

    The cell doors were locked.

    درهای سلول قفل بودند.

    The monk spent hours in meditation in his cell.

    راهب ساعت‌ها در حجره‌اش به مراقبه‌ پرداخت.

    noun countable

    پیل (دستگاهی برای تولید انرژی الکتریکی از انرژی شیمیایی)

    The researcher is studying ways to improve the efficiency of the fuel cell.

    این محقق در حال مطالعه‌ی راه‌هایی برای بهبود کارایی پیل سوختی است.

    The backup cell kicked in when the main power source failed.

    هنگامی که منبع تغذیه‌ی اصلی از کار افتاد، پلیل پشتیبان شروع به کار کرد.

    noun countable informal

    انگلیسی آمریکایی موبایل

    Did you charge your cell last night?

    آیا دیشب موبایلت رو شارژ کردی؟

    I left my cell at home.

    موبایلم رو توی خونه جا گذاشتم.

    noun countable

    خانه (بخش کوچکی از چیزی)

    Each cell in the honeycomb is filled with sweet nectar.

    هر خانه‌ی کندو با شهد شیرین پر شده است.

    Each cell of the honeycomb was filled with delicious honey.

    هر خانه‌ی کندو پر از عسل خوشمزه بود.

    noun countable

    هسته (گروه کوچکی که بخشی از یک جنبش سیاسی است؛ به‌ویژه جنبشی که مخفی است یا برای اقدام خشونت‌آمیز برنامه‌ریزی می‌کند)

    The police are working to dismantle the terrorist cell.

    پلیس برای انهدام هسته‌ی تروریستی تلاش می‌کند.

    Each of the party cells had a separate boss.

    هر یک از هسته‌های حزب رئیس جداگانه‌ای داشت.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد cell

    1. noun smallest living organism
      Synonyms:
      unit germ microorganism cellule corpuscle egg bacterium spore embryo follicle vacuole utricle haematid
    1. noun small room, container
      Synonyms:
      compartment container chamber stall pen hole receptacle vault recess retreat cubicle closet booth alcove nook cage crib den coop burrow apartment cavity crypt antechamber keep hold lockup cloister dungeon bastille tower

    Collocations

    ganglion cell

    یاخته‌ی دژپیهی(غده‌ لنفاوی)

    condemned cell

    اتاق زندانی محکوم به اعدام

    سوال‌های رایج cell

    شکل جمع cell چی میشه؟

    شکل جمع cell در زبان انگلیسی cells است.

    ارجاع به لغت cell

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «cell» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ دی ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/cell

    لغات نزدیک cell

    • - celibacy
    • - celibate
    • - cell
    • - cell phone
    • - cell wall
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    New York nevertheless nail technician navigator NBD nell nero growth stimulate still water stewardship stoplight sponge solitary platitude قبض قد گشنیز قلمبه قیراط فراکسیون فرشته‌ی مقرب قبح تقبیح تقبیح کردن قباحت مغرور فیزیوتراپی فیزیولوژی اغماض
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.