شکل جمع:
cavitiesگودال، چاله، حفره، شکاف، سوراخ
Water enters the cavity at one end and is expelled at the other.
آب از یک طرف گودال وارد و از طرف دیگر بیرون ریخته میشود.
water-filled cavities in limestone
حفرههای پر از آب در سنگ آهک
پزشکی کرمخوردگی (دندان)
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی پزشکی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Dr. Jamsheed filled the cavity in my tooth.
دکتر جمشید کرمخوردگی دندان مرا پر کرد.
He felt a sharp pain, realizing he had a cavity.
او احساس درد شدیدی کرد و متوجه شد که کرمخوردگی دندان دارد.
پزشکی حفره، گودال
the nasal cavity
حفرهی بینی
body cavity
حفرهی بدن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «cavity» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/cavity