گذشتهی ساده:
socketedشکل سوم:
socketedسومشخص مفرد:
socketsوجه وصفی حال:
socketingشکل جمع:
socketsبرق سوکت، پریز
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح مقدماتی
Be careful not to touch the hot socket.
مراقب باشید به سوکت گرم دست نزنید.
The power socket is located behind the desk.
پریز برق پشت میز قرار دارد.
زیستشناسی کالبدشناسی مفصل، حفره، کاسه (در بدن)
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی زیستشناسی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He dislocated his hip socket during a soccer game.
در حین بازی فوتبال، کاسهی ران او در رفت.
He lost a tooth and the dentist cleaned the empty socket.
او دندانش را از دست داد و دندانپزشک حفرهی خالی را تمیز کرد.
an inflamed tooth socket
حفرهی متورم دندان
سرپیچ
I screwed the light bulb into the socket.
لامپ را در سرپیچ چرخاندم.
The bulb screwed hard into a socket.
لامپ بهسختی به سرپیچ وصل شد.
در سرپیچ قرار دادن
He carefully socketed the light bulb into the lamp fixture.
او بااحتیاط لامپ را در سرپیچ قرار داد.
The carpenter socketed the wooden dowel for added stability.
نجار رولپلاک چوبی را برای ثبات بیشتر در سرپیچ قرار داد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «socket» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۱ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/socket