امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Holder

ˈhoʊldər ˈhəʊldə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    holders

معنی و نمونه‌جمله

noun countable
دارنده، نگاه‌دارنده، گیرنده، اشغال‌کننده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- ticket holders
- دارندگان بلیط
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد holder

  1. noun An instrument used for holding
    Synonyms:
    container fastener sheath folder holster bag sack clip handle rack arm crank knob stem
  1. noun An owner or occupant
    Synonyms:
    owner possessor leaseholder master renter bearer dweller proprietor lampstand candlestand

لغات هم‌خانواده holder

  • verb - transitive
    hold

ارجاع به لغت holder

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «holder» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/holder

لغات نزدیک holder

پیشنهاد بهبود معانی