گذشتهی ساده:
stemmedشکل سوم:
stemmedسومشخص مفرد:
stemsوجه وصفی حال:
stemmingشکل جمع:
stemsستاک، ساقه، تنه، میله، گردنه، دنباله، دسته، ریشه، اصل، دودمان، ریشه لغت قطع کردن، ساقهدار کردن، بند آوردن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
to stem cherries
ساقهی گیلاسها را کندن
to row upstream, stemming the current
مخالف جریان آب به طرف بالای رودخانه پارو زدن
The ship was stemming toward the sunset.
کشتی به سوی غروب آفتاب پیش میرفت.
Our troubles stem from a shortage of teachers.
اشکالات ما ناشی از کمبود معلم است.
to stem floodwaters with sandbags
با کیسههای شن جلو سیلاب را گرفتن
to stem the flow of blood
جریان (یا ریزش) خون را بند آوردن
Finally the bleeding stemmed.
بالأخره خونریزی بند آمد.
The government was unable to stem the tide of discontent.
دولت قادر نبود که جلو موج نارضایتی را بگیرد.
1- از جلو تا عقب، (کشتی) از سینه تا پاشنه، از یک سو تا سوی دیگر 2- سرتاسر، در تمام درازا
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «stem» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/stem