فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Trunk

trʌŋk trʌŋk

شکل جمع:

trunks

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable B2

تنه (درخت)

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح متوسط

مشاهده

The squirrel scurried up the trunk of the tree.

سنجاب از تنه‌ی درخت بالا رفت.

Birds nested in the hollow of the old tree trunk.

پرندگان در حفره‌ی تنه‌ی درخت قدیمی لانه کرده‌اند.

noun countable

کالبدشناسی تنه (بدن) (قسمت اصلی بدن انسان منهای سر و پاها و بازوها)

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کالبدشناسی

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

The boxer's opponent aimed directly for his trunk.

حریف بوکسور مستقیماً تنه‌ی او را هدف قرار داد.

His trunk was covered in tattoos.

تنه‌اش با تتو پوشیده شده بود.

noun countable

کالبدشناسی تنه، شاخه‌ی اصلی (قسمت اصلی رگ یا عصب)

Blood flows through the trunk of the artery.

خون از طریق تنه‌ی شریان جریان دارد.

The trunk of the vein was blocked.

شاخه‌ی اصلی رگ بسته شده بود.

noun countable

جانورشناسی خرطوم (فیل)

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی جانورشناسی

مشاهده

The elephant used its trunk to reach for leaves on the tall tree.

فیل از خرطومش برای رسیدن به برگ‌های درخت بلند استفاده کرد.

The mother elephant gently caressed her baby with her trunk.

فیل مادر با خرطوم بچه‌اش را به‌آرامی نوازش کرد.

noun countable

صندوق، یخدان (برای نگهداری لباس و اموال شخصی)

I packed all my clothes and shoes neatly into the large trunk.

تمام لباس‌ها و کفش‌هایم را در صندوق بزرگ گذاشتم.

The antique trunk was passed down from generation to generation in the family.

یخدان آنتیک در این خانواده از نسلی به نسل دیگر منتقل شد.

noun countable B1

انگلیسی آمریکایی صندوق عقب (خودرو)

I kept my suitcase in the trunk during the road trip.

در سفر جاده‌ای چمدانم را در صندوق عقب گذاشتم.

The trunk of the car was filled with groceries.

صندوق عقب ماشین پر از اقلام خوراکی بود.

noun plural countable

پوشاک مایو (مردانه) (trunks)

His colorful trunks caught everyone's attention at the pool.

مایوی رنگارنگ او توجه همه را در استخر به خود جلب کرد.

He pulled on his swim trunks and headed to the pool.

مایوی شنا را به تن کرد و به سمت استخر رفت.

noun plural

پوشاک شلوارک (trunks)

He bought a new pair of trunks.

شلوارک جدیدی خرید.

He packed his trunks.

شلوارکش را برداشت.

noun countable

جانورشناسی سینه (حشره)

The ant's trunk was strong.

سینه‌ی مورچه قوی بود.

the grasshopper's trunk

سینه‌ی ملخ

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد trunk

  1. noun body, core
    Synonyms:
    torso thorax core block stem column stock stalk log butt bole soma
    Antonyms:
    extremities
  1. noun long nose of animal
    Synonyms:
    snout snoot proboscis beak prow
  1. noun container, box
    Synonyms:
    case box chest bin bag locker suitcase luggage crate coffer wardrobe foot locker baggage portmanteau coffin

ارجاع به لغت trunk

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «trunk» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/trunk

لغات نزدیک trunk

پیشنهاد بهبود معانی