شکل جمع:
chestsکالبدشناسی سینه (بخش فوقانی بدن انسان یا حیوانات که شامل قفسهی سینه و اندامهای داخلی مانند ریهها و قلب است)
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی کالبدشناسی
His chest was covered in tattoos.
سینهاش پوشیده از خالکوبی بود.
He felt a sharp pain in his chest.
او در سینهاش درد شدیدی احساس کرد.
The doctor listened to the patient's breathing with a stethoscope on his chest.
پزشک با گذاشتن گوشی پزشکی روی سینهی بیمار به تنفس او گوش داد.
صندوق (محفظهای سخت و معمولاً مستطیلشکل که در نگهداری و حمل اشیا کاربرد دارد)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He lifted the heavy chest and carried it upstairs.
صندوق سنگین را بلند کرد و به طبقهی بالا برد.
The pirate's chest was full of gold coins and jewels.
صندوق دزدان دریایی پر از سکهها و جواهرات طلا بود.
قفسه (برای نگهداری داروها یا لوازم کمکهای اولیه)
Nika kept all her bandages and ointments in the chest.
نیکا تمام بانداژها و پمادهایش را در قفسه نگه میداشت.
The doctor opened the chest to find the old medical supplies inside.
پزشک قفسه را باز کرد تا لوازم پزشکی قدیمی داخل آن را پیدا کند.
خزانه (محل نگهداری بودجه در مؤسسههای دولتی)
The chest was filled with gold coins.
خزانه پر از سکههای طلا بود.
The key to the chest was missing, causing a panic among the staff.
کلید خزانه گم شده بود و این موضوع باعث وحشت کارکنان شد.
بودجه، پول، اعتبار، سرمایه (موجودی خزانه)
The church's chest is used to help those in need.
پول کلیسا صرف کمک به نیازمندان میشود.
The local library's chest has grown significantly in recent years.
بودجهی کتابخانهی محلی در سالهای اخیر به میزان قابل توجهی رشد کرده است.
جعبهی مهمات
(عامیانه) دق دل را درآوردن، گلایه کردن، عقدهی خود را گشودن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «chest» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/chest