امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Chest

tʃest tʃest
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    chests

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable B2
کالبدشناسی سینه (بخش فوقانی بدن انسان یا حیوانات که شامل قفسه‌ی سینه و اندام‌های داخلی مانند ریه‌ها و قلب است) link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کالبدشناسی

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
- His chest was covered in tattoos.
- سینه‌اش پوشیده از خال‌کوبی بود.
- He felt a sharp pain in his chest.
- او در سینه‌اش درد شدیدی احساس کرد.
- The doctor listened to the patient's breathing with a stethoscope on his chest.
- پزشک با گذاشتن گوشی پزشکی روی سینه‌ی بیمار به تنفس او گوش داد.
noun countable C2
صندوق (محفظه‌ای سخت و معمولاً مستطیل‌شکل که در نگهداری و حمل اشیا کاربرد دارد)
- He lifted the heavy chest and carried it upstairs.
- صندوق سنگین را بلند کرد و به طبقه‌ی بالا برد.
- The pirate's chest was full of gold coins and jewels.
- صندوق دزدان دریایی پر از سکه‌ها و جواهرات طلا بود.
noun countable
قفسه (برای نگهداری دارو‌ها یا لوازم کمک‌های اولیه)
- Nika kept all her bandages and ointments in the chest.
- نیکا تمام بانداژها و پمادهایش را در قفسه نگه می‌داشت.
- The doctor opened the chest to find the old medical supplies inside.
- پزشک قفسه را باز کرد تا لوازم پزشکی قدیمی داخل آن را پیدا کند.
noun
خزانه (محل نگهداری بودجه‌ در مؤسسه‌‌های دولتی)
- The chest was filled with gold coins.
- خزانه پر از سکه‌های طلا بود.
- The key to the chest was missing, causing a panic among the staff.
- کلید خزانه گم شده بود و این موضوع باعث وحشت کارکنان شد.
noun
بودجه، پول، اعتبار، سرمایه (موجودی خزانه)
- The church's chest is used to help those in need.
- پول کلیسا صرف کمک به نیازمندان می‌شود.
- The local library's chest has grown significantly in recent years.
- بودجه‌ی کتابخانه‌ی محلی در سال‌های اخیر به میزان قابل توجهی رشد کرده است.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد chest

  1. noun the upper front part of the human body, between the neck and the abdomen, which contains vital organs such as the heart and lungs
    Synonyms:
    bosom breast bust heart mammary glands peritoneum pulmonary cavity rib cage ribs thorax upper trunk
    Antonyms:
    back
  1. noun a sturdy, often rectangular container used for storage, typically made of wood or metal, used to hold clothes, valuables, or other items
    Synonyms:
    bin bureau cabinet carton case casket chiffonier coffer commode crate exchequer pyxis receptacle reliquary strongbox treasury trunk

Collocations

Idioms

ارجاع به لغت chest

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «chest» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ اسفند ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/chest

لغات نزدیک chest

پیشنهاد بهبود معانی