آیکن بنر

لیست کامل اصطلاحات انگلیسی با معنی و مثال

اصطلاحات انگلیسی با معنی و مثال

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Collocations
    • Idioms
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۶ آذر ۱۴۰۳

    Case

    keɪs keɪs

    گذشته‌ی ساده:

    cased

    شکل سوم:

    cased

    سوم‌شخص مفرد:

    cases

    وجه وصفی حال:

    casing

    شکل جمع:

    cases

    معنی case | جمله با case

    noun countable B1

    مورد

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی متوسط

    مشاهده

    We saw numerous cases of carelessness with our own eyes.

    ما موارد متعدد از بی‌دقتی را به چشم خود دیدیم.

    We make motors that work as well as, and in some cases better than, foreign motors.

    ما موتورهایی می‌سازیم که به‌خوبی و در مواردی بهتر از موتورهای خارجی کار می‌کنند.

    noun countable B2

    پرونده

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    هوش مصنوعی فست دیکشنری

    The court dealt with five cases of armed robbery.

    دادگاه به پنج پرونده (مورد) سرقت مسلحانه رسیدگی کرد.

    The police were called to investigate the case of a missing child.

    پلیس برای بررسی پرونده‌ی کودک گم‌شده فراخوانده شد.

    noun countable A2

    محفظه، جلد، جا

    He carefully placed the fragile artifact in a glass case.

    او این مصنوع شکستنی را با دقت در محفظه شیشه‌ای قرار داد.

    She put the scissors in a leather case.

    قیچی را در جلد (یا غلاف) چرمی گذاشت.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    a watchcase

    جلد ساعت

    noun countable

    انگلیسی بریتانیایی سفر چمدان

    case, چمدان
    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی سفر

    مشاهده

    I packed all my clothes and essentials into the sturdy travel case.

    تمام لباس‌ها و وسایل ضروری‌اش را در چمدان مسافرتی محکم گذاشت.

    The airport security asked me to open my case for inspection.

    حراست فرودگاه از من خواست که چمدانم را برای بازرسی باز کنم.

    noun countable

    جعبه (شراب و غیره)

    I bought a case of champagne for the party.

    من جعبه شامپاین برای مهمانی خریدم.

    The waiter brought a case of red wine to our table.

    پیشخدمت یک جعبه شراب قرمز سر میز ما آورد.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    A case of wine usually contains twelve bottles.

    یک جعبه‌ی شراب به‌طور معمول حاوی دوازه بطری است.

    noun singular C2

    استدلال

    The case against electronic cigarette advertising is becoming stronger.

    استدلال علیه تبلیغات سیگار الکترونیکی در حال قوی‌تر شدن است.

    They made out a case for a reduction in atomic armaments.

    آنان در جانب‌داری از کاهش تسلیحات اتمی استدلال کردند.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    It is clear that there's a good case against bringing in new regulations.

    واضح است که استدلال خوبی علیه وضع مقررات جدید وجود دارد.

    noun countable uncountable

    حالت

    English language has only three cases: nominative, genitive, and accusative.

    زبان انگلیسی فقط سه حالت دارد: فاعلی، اضافه و مفعولی.

    Nouns in Kurmanji are declined in four cases.

    اسامی در [کُردی] کُرمانجی چهار حالت دارند.

    noun countable uncountable

    شکل (اشاره به حروف بزرگ یا کوچک در نوشتار)

    Please print your email address in lower-case letters to avoid any confusion.

    لطفا آدرس ایمیل خود را با حروف کوچک چاپ کنید تا از هرگونه سردرگمی جلوگیری شود.

    The book's title was written in bold upper-case letters on the cover.

    عنوان کتاب با حروف بزرگ و درشت روی جلد نوشته شده بود.

    noun

    وضع، وضعیت

    The teacher discussed the student's case with his parents.

    معلم وضع شاگرد را با والدینش در میان گذاشت.

    She sought therapy for her case of anxiety.

    او به دنبال درمان برای وضعیت اضطراب خود بود.

    noun countable

    پزشکی مورد (بیماری)

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی پزشکی

    مشاهده

    ten cases of pneumonia

    ده مورد (بیماری) سینه‌پهلو

    The emergency room was filled with various trauma cases.

    اورژانس پر از موارد مختلف تروما بود.

    noun countable

    پزشکی بیمار

    one of Dr. Bahmani's new cases

    یکی از بیماران جدید دکتر بهمنی

    The number of Dr. Taylor's cases has been increasing steadily.

    تعداد بیماران دکتر تیلور پیوسته در حال افزایش است.

    noun countable

    آدم عجیب‌وغریب

    My neighbor is a case, always makes us laugh.

    همسایه‌م یه آدم عجیب‌و‌غریبه، همیشه باعث خنده‌ی ما می‌شه.

    Everyone knew him as a case.

    همه او را به‌عنوان آدم عجیب‌وغریبی می‌شناختند.

    noun countable

    جفت

    He inherited a case of pistols from his grandfather.

    او یک جفت تپانچه را از پدربزرگش به ارث برده است.

    He forgot to pack a case of shoes for his trip.

    او فراموش کرده بود برای سفرش یک جفت کفش ببندد.

    noun countable

    گارسه (در چاپ)

    It took hours to find the specific letter in the case.

    ساعت‌ها طول کشید تا آن حرف خاص در گارسه پیدا شود.

    The case was organized alphabetically.

    گارسه براساس حروف الفبا مرتب شد.

    noun countable

    چارچوب (در و پنجره)

    The hinge on the window case was broken.

    لولای چارچوب پنجره شکسته بود.

    They painted the door case.

    چارچوب در را رنگ کردند.

    verb - transitive

    در محفظه یا صندوق یا جعبه گذاشتن

    Please case the china dishes.

    لطفاً ظروف چینی را در جعبه بگذارید.

    I will case the artwork to preserve its quality.

    این اثر هنری را در محفظه خواهم گذاشت تا کیفیت آن حفظ شود.

    verb - transitive

    پوشاندن، روکش کردن (با چیزی)

    The workers were instructed to case the new highway tunnels with reinforced concrete.

    به کارگران دستور داده شد تونل‌های بزرگراه جدید را با بتن آرمه بپوشانند.

    It is essential to case the underground sewage pipes with resistant materials to prevent leaks.

    برای جلوگیری از نشتی، روکش کردن لوله‌های فاضلاب زیرزمینی با مواد مقاوم ضروری است.

    verb - transitive

    پاییدن، تحت‌نظر گرفتن (به‌ویژه به‌منظور سرقت)

    The burglars had been casing his house for a few nights before the robbery.

    دزدان از چند شب پیش از سرقت خانه‌ی او را می‌پاییدند.

    The thief cased the bank for days.

    دزد چندین روز بانک را تحت‌نظر گرفت.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد case

    1. noun container; items in container
      Synonyms:
      box bag container receptacle holder cover covering wrapper wrapping shell jacket envelope folder wallet basket bin tray chest safe trunk suitcase carton crate casing capsule canister drawer chamber compact grip sheath scabbard caddy coffer chassis crate crating crib integument casket caisson cartridge baggage
    1. noun circumstance, conditions
      Synonyms:
      situation state condition position circumstance event fact incident occurrence problem predicament dilemma crisis plight status contingency context quandary eventuality
    1. noun example
      Synonyms:
      example instance illustration sample specimen representative occurrence occasion exemplification case history
    1. noun matter brought before a court
      Synonyms:
      matter suit action cause trial dispute claim argument process litigation proceedings evidence proof petition lawsuit
    1. verb check something in detail
      Synonyms:
      check examine inspect study scrutinize check out check over check up canvass view

    Collocations

    as the case may be (or whatever the case may be)

    در هر صورت، در هر حال، به هر وجه

    case analysis

    (روان شناسی) سرگذشت کاوی، تحلیل وضع

    case history

    خلاصه پرونده، شرح حال

    case study

    مطالعه‌ی موردی، بررسی موردی

    in any case

    به هر حال، در هرحال، به هر‌صورت

    به هرحال، در هر صورت، هرچه که باشد

    Collocations بیشتر

    in case

    اگر، مبادا، چنانچه

    in case of

    در صورت، اگر، در صورتی که

    cartridge case

    پوکه‌ی فشنگ، پوکه

    pencil case

    جامدادی

    Idioms

    get on (or off) someone's case

    (عامیانه) در کار دیگری دخالت کردن (یا نکردن)

    make a case (or make out a case)

    قویا استدلال کردن، دلیل و برهان آوردن

    make one's case

    با دلیل و برهان ثابت کردن، به سود خود استدلال کردن

    سوال‌های رایج case

    معنی case به فارسی چی میشه؟

    "Case" یک واژه چندمعنایی در زبان انگلیسی است که بسته به زمینه‌های مختلف، معانی و کاربردهای متفاوتی دارد. در اینجا به بررسی معانی مختلف "case" و نکات جالب آن می‌پردازیم.

    معنی اصلی و عمومی "case":

    در معنای عمومی، "case" به معنی "مورد" یا "وضعیت" است. به عنوان مثال، در جملاتی مانند "در این مورد، ما باید تصمیم بگیریم" از این واژه استفاده می‌شود. این کاربرد در زمینه‌های مختلفی همچون پزشکی، حقوق، تحقیقات و غیره دیده می‌شود.

    استفاده در حقوق:

    در دنیای حقوق، "case" به پرونده‌های قضایی اشاره دارد. هر پرونده‌ای که در دادگاه مطرح می‌شود، به عنوان یک "case" شناخته می‌شود. این واژه در عبارات مختلفی مانند "legal case" (پرونده حقوقی) یا "court case" (پرونده دادگاه) کاربرد دارد. در این زمینه، تحلیل و بررسی "case" می‌تواند به درک بهتر قوانین و رویه‌های قضایی کمک کند.

    استفاده در زبان‌شناسی:

    در زبان‌شناسی، "case" به نوعی از ساختارهای دستوری اشاره دارد که رابطه بین اسم‌ها و دیگر اجزای جمله را مشخص می‌کند. به عنوان مثال، در زبان‌های مختلف، انواع مختلفی از "case" وجود دارد مانند "nominative" (فعل) و "accusative" (مفعول) که هر کدام وظایف خاصی در جمله دارند.

    استفاده در علوم کامپیوتر:

    در علوم کامپیوتر، "case" به حالت‌ها یا سناریوهای مختلف در برنامه‌نویسی اشاره دارد. به عنوان مثال، در زبان‌های برنامه‌نویسی، "switch case" یک ساختار کنترلی است که به برنامه‌نویس اجازه می‌دهد بر اساس مقدار یک متغیر، جریان برنامه را تغییر دهد.

    استفاده در پزشکی:

    در زمینه پزشکی، "case" به یک بیمار خاص یا وضعیت پزشکی او اشاره دارد. برای مثال، "case study" (مطالعه موردی) به بررسی دقیق یک بیمار یا یک وضعیت خاص پزشکی می‌پردازد تا اطلاعات بیشتری در مورد بیماری یا درمان آن به دست آید.

    نکات جالب درباره "case":

    - تاریخچه واژه: واژه "case" از زبان لاتین "casus" به معنای "افتادن" یا "رویداد" گرفته شده است. این نشان‌دهنده این است که هر "case" می‌تواند یک رویداد خاص باشد که نیاز به بررسی دارد.

    - کاربردهای متنوع: "case" در زبان انگلیسی به قدری کاربردی است که می‌تواند در زمینه‌های مختلف از جمله ادبیات، فلسفه، روانشناسی و... مورد استفاده قرار گیرد.

    - تفاوت‌های فرهنگی: در برخی فرهنگ‌ها، اصطلاحات خاصی برای "case" وجود دارد که نشان‌دهنده اهمیت آن در آن فرهنگ خاص است. برای مثال، در فرهنگ‌های شرقی، بررسی "case" به معنای تحلیل عمیق‌تر وضعیت‌ها و شرایط است.

    گذشته‌ی ساده case چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده case در زبان انگلیسی cased است.

    شکل سوم case چی میشه؟

    شکل سوم case در زبان انگلیسی cased است.

    شکل جمع case چی میشه؟

    شکل جمع case در زبان انگلیسی cases است.

    وجه وصفی حال case چی میشه؟

    وجه وصفی حال case در زبان انگلیسی casing است.

    سوم‌شخص مفرد case چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد case در زبان انگلیسی cases است.

    ارجاع به لغت case

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «case» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/case

    لغات نزدیک case

    • - cascara sagrada
    • - cascarilla
    • - case
    • - case analysis
    • - case history
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات انگلیسی مربوط به کریسمس

    لغات انگلیسی مربوط به کریسمس

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    tend I'm afraid so vehemently long-running disagreement respectfully disagree reach a compromise i imminently eventful instead initiation instinctively insufficient غلتان غذا قلیان قورت غوره غیظ فائض فطرت فراق فصیح فضول التزام فهرست قانون‌گذار قانون گذاری کردن
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.