شکل جمع:
crises(بیماری، زندگی، تاریخ و غیره) بحران، مرحلهی بحرانی، موقع حساس، نقطهی عطف
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
come to a crisis/reach a crisis
بحرانی شدن، به مرحلهی بحرانی رسیدن، به بحران نزدیک شدن
We provide help to families in crisis situations.
ما به خانوادههایی که در شرایط بحرانی قرار دارند، کمک میکنیم.
Her presence during the crisis had a calming effect.
حضور او در بحران آرامشبخش بود.
get a crisis on one's hands
دچار بحران شدن، با بحران دست به گریبان شدن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «crisis» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/crisis