آیکن بنر

گرامر مختصر و مفید فست‌دیکشنری

گرامر مختصر و مفید فست‌دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Collocations
    • لغات هم‌خانواده
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱ آبان ۱۴۰۴

    Height

    haɪt haɪt

    شکل جمع:

    heights

    معنی height | جمله با height

    noun countable uncountable B1

    بلندی، ارتفاع

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی فوق متوسط

    مشاهده

    What is the height of Mount Damavand?

    ارتفاع کوه دماوند چقدر است؟

    He fell down from the height of the tower.

    او از بالای برج پایین افتاد.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    We finally reached the height of the mountain.

    بالأخره به سر کوه رسیدیم.

    In that century, Egyptian civilization reached its height.

    در آن سده تمدن مصر به بالاترین حد خود رسید.

    The height of stupidity!

    منتهای حماقت!

    State your weight and height.

    وزن و قد خود را ذکر کنید.

    a man who is six feet in height

    مردی که قد او شش پا است

    three meters in height

    به بلندی سه متر

    the height reached by the rocket

    ارتفاعی که موشک به آن رسید

    the heights around the city

    بلندی‌های اطراف شهر

    at the height of fame

    (مجازی) در اوج شهرت

    the height of passion

    اوج شهوت

    at the very height of the storm

    درست در بحبوحه‌ی توفان

    noun countable uncountable B1

    ارتفاع از سطح، بلندی از سطح

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در اینستاگرام

    Make sure the lights are positioned at the correct height.

    مطمئن شوید که چراغ‌ها در ارتفاع مناسب قرار گرفته‌اند.

    The basketball hoop is at standard height.

    حلقه‌ی بسکتبال در ارتفاع استاندارد قرار دارد.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد height

    1. noun altitude, top part
      Synonyms:
      top elevation rise mountain hill peak summit crest apex pinnacle zenith acme apogee vertex crown brow ceiling cusp tip pitch extent highness loftiness prominence stature tallness tiptop solstice
      Antonyms:
      bottom depth lowness
    1. noun climax; importance
      Synonyms:
      end top limit utmost degree high point climax extremity culmination maximum importance prominence acme crisis crowning point loftiness grandeur dignity eminence heyday ultimate sublimity uttermost ne plus ultra
      Antonyms:
      unimportance bottom nadir

    Collocations

    gain height

    بالا رفتن، اوج گرفتن، ارتفاع به دست آوردن، فرازیدن

    lose height

    پایین رفتن، ارتفاع از دست دادن، زیر رفتن

    take the height of

    1- (نجوم) فرازای ستاره و غیره را اندازه گرفتن، فرازا سنجی کردن 2- بلندی چیزی را سنجیدن، بلندا سنجی کردن، ارتفاع‌سنجی‌ کردن

    لغات هم‌خانواده height

    noun
    height, heights
    adjective
    heightened
    verb - transitive
    heighten

    سوال‌های رایج height

    شکل جمع height چی میشه؟

    شکل جمع height در زبان انگلیسی heights است.

    ارجاع به لغت height

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «height» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ دی ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/height

    لغات نزدیک height

    • - heigh
    • - heigh-ho
    • - height
    • - height of land
    • - height to paper
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    New York nevertheless nail technician navigator NBD nell nero growth stimulate still water stewardship stoplight sponge solitary platitude قبض قد گشنیز قلمبه قیراط فراکسیون فرشته‌ی مقرب قبح تقبیح تقبیح کردن قباحت مغرور فیزیوتراپی فیزیولوژی اغماض
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.