شکل جمع:
heightsبلندی، رفعت، ارتفاع، جای مرتفع، آسمان، عرش، منتها درجه، تکبر، در بحبوحه، (در جمع) ارتفاعات، عظمت
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح مقدماتی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
three meters in height
به بلندی سه متر
What is the height of Mount Damavand?
ارتفاع کوه دماوند چقدر است؟
the height reached by the rocket
ارتفاعی که موشک به آن رسید
the heights around the city
بلندیهای اطراف شهر
We finally reached the height of the mountain.
بالأخره به سر کوه رسیدیم.
He fell down from the height of the tower.
او از بالای برج پایین افتاد.
at the height of fame
(مجازی) در اوج شهرت
In that century, Egyptian civilization reached its height.
در آن سده تمدن مصر به بالاترین حد خود رسید.
The height of stupidity!
منتهای حماقت!
the height of passion
اوج شهوت
at the very height of the storm
درست در بحبوحهی توفان
State your weight and height.
وزن و قد خود را ذکر کنید.
a man who is six feet in height
مردی که قد او شش پا است
بالا رفتن، اوج گرفتن، ارتفاع به دست آوردن، فرازیدن
پایین رفتن، ارتفاع از دست دادن، زیر رفتن
1- (نجوم) فرازای ستاره و غیره را اندازه گرفتن، فرازا سنجی کردن 2- بلندی چیزی را سنجیدن، بلندا سنجی کردن، ارتفاعسنجی کردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «height» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/height