با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Tiptop

ˈtɪpˌtɑːp ˈtɪpˈtɒp
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها

noun adjective adverb
بالاترین نقطه، اوج

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
noun adjective adverb
(عامیانه) بهترین، عالی‌ترین، مرغوب‌ترین
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد tiptop

  1. adjective Topmost
    Synonyms: apical, uppermost, supreme
  2. adjective Best
    Synonyms: superior, excellent, prime, first-rate, best, ace, a-one, topnotch, banner, blue-ribbon, brag, capital, champion, fine, first-class, elite, quality, splendid, superb, exceptional, terrific, top, extraordinary, bully, dandy, great, crack, swell, choice, topflight, boss, tophole, super, supreme, uppermost, top-notch, tops
  3. noun The highest level or degree attainable; the highest stage of development
    Synonyms: acme, height, elevation, peak, pinnacle, summit, superlative, meridian, top

ارجاع به لغت tiptop

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «tiptop» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/tiptop

لغات نزدیک tiptop

پیشنهاد بهبود معانی