امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Tiptop

ˈtɪpˌtɑːp ˈtɪpˈtɒp
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها

noun adjective adverb
بالاترین نقطه، اوج

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
noun adjective adverb
(عامیانه) بهترین، عالی‌ترین، مرغوب‌ترین
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد tiptop

  1. adjective Topmost
    Synonyms:
    apical uppermost supreme
  1. adjective Best
    Synonyms:
    superior excellent prime first-rate best ace a-one topnotch banner blue-ribbon brag capital champion fine first-class elite quality splendid superb exceptional terrific top extraordinary bully dandy great crack swell choice topflight boss tophole super supreme uppermost top-notch tops
  1. noun The highest level or degree attainable; the highest stage of development
    Synonyms:
    acme height elevation peak pinnacle summit superlative meridian top

ارجاع به لغت tiptop

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «tiptop» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/tiptop

لغات نزدیک tiptop

پیشنهاد بهبود معانی