شکل جمع:
greatsصفت تفضیلی:
greaterصفت عالی:
greatestمخفف این لغت در حالت عامیانه GR8 است.
بزرگ، بسیار، زیاد، عظیم، کثیر، طولانی
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح مقدماتی
The project received a great amount of funding from the government.
این پروژه مبلغ زیادی ازطرف دولت دریافت کرد.
There was a great crowd at the concert last night.
در کنسرت شب گذشته جمعیت بسیاری حضور داشت.
A great variety of fruits are available at the market.
در بازار انواع مختلف بسیاری از میوهها موجود است.
The team showed a great level of commitment to their work.
اعضای تیم سطح بالایی از تعهد را به کار خود نشان دادند.
He experienced a great deal of success in his career.
او در حرفهی خود موفقیت عظیمی را تجربه کرد.
a great number
تعدادی کثیر
a great mountain
کوه عظیم
a great many people
شمار زیادی از مردم
a great while
مدتی طولانی
a great multitude
جمعیت بسیار
کبیر، بزرگ (در اسامی استفاده میشود)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The Great Pyramid of Giza is one of the Seven Wonders of the Ancient World.
هرم بزرگ جیزا یکی از هفت شگفتی دنیای باستان است.
The Great Wall of China stretches over 13,000 miles.
دیوار بزرگ چین بیش از سیزدههزار مایل طول دارد.
Catherine the Great was a significant ruler of Russia.
کاترین کبیر یکی از حاکمان مهم روسیه بود.
Amirkabir was a great man.
امیرکبیر مرد بزرگی بود.
Peter the great
پطر کبیر
the great cats are lions, tigers, etc.
شیر و پلنگ و غیره جزو گربههای بزرگ هستند.
مهم، مشهور، قدرتمند، بزرگ
Albert Einstein is considered a great scientist in the field of physics.
آلبرت انیشتین بهعنوان دانشمندی مهم در زمینهی فیزیک شناخته میشود.
She dreamed of becoming one of the great artists of her generation.
او آرزو داشت که یکی از هنرمندان مشهور نسل خود شود.
He was among the greatest orators of the 20th century.
او در زمرهی بزرگترین سخنوران قرن بیستم بود.
a great actor
بازیگر برجسته
great ceremonies
مراسم باشکوه
شدید، عظیم، بسیار زیاد
The project was a great success, exceeding all expectations.
این پروژه موفقیت عظیمی بود و از تمام انتظارات فراتر رفت.
They faced great difficulty in completing the task on time.
آنها در تکمیل بهموقع کار با دشواری بسیار زیادی روبهرو شدند.
The storm caused great damage to the coastal town.
طوفان خسارت شدیدی به شهر ساحلی وارد کرد.
She experienced great joy upon receiving the award.
او پساز دریافت جایزه، شادی عظیمی را تجربه کرد.
a great pain
درد شدید
عالی، بسیار خوب، خیلی خوب، فوقالعاده
The greatest story ever told.
عالیترین داستانی که تاکنون بیان شده است.
The movie was great.
فیلم عالی بود.
He is a great listener.
او شنوندهی خیلی خوبی است.
a man of great ideas
مردی با عقاید فوقالعاده
عالی شد، خیلی هم عالی (در وضعیت بد استفاده میشود)
Oh great! I just spilled coffee all over my new shirt.
اوه عالی شد! قهوه رو روی پیراهن جدیدم ریختم.
That's just great; another flat tire on this trip.
خیلی هم عالی؛ توی این سفر دوباره لاستیک پنچر شد.
Great, the car won't start, and I'm already late for work.
عالیه، ماشین روشن نمیشه، و من همین الان هم دیرم شده.
بزرگ، خیلی (برای تشدید معنی کلمهای دیگر)
He emerged from the kitchen carrying a great big tray of food.
او از آشپزخانه بیرون آمد درحالیکه سینی بزرگ پرازغذا را حمل میکرد.
There was a great long line at the post office.
در ادارهی پست، صف خیلی طولانیای بود.
You great clumsy oaf, you stepped on my foot!
ای احمق گندهی دستوپاچلفتی، روی پای من پا گذاشتی!
بزرگ، معروف، ماهر
She is considered one of the all-time greats of jazz music.
او بهعنوان یکی از بزرگان تاریخ موسیقی جاز شناخته میشود.
He dreamed of one day joining the ranks of the scientific greats.
او آرزو داشت که روزی به جمع بزرگان علمی بپیوندد.
The film festival honored several cinematic greats for their contributions.
جشنوارهی فیلم، از چندین تن از افراد معروف سینما بهخاطر مشارکتهایشان تقدیر کرد.
great at tennis and wrestling
ماهر در تنیس و کشتی
the great and the famous
بزرگان و مشاهیر
برای اشاره به نسل قبل، با کلمات مربوط به اعضای خانواده استفاده میشود (-great)
My great-aunt Martha always sent the best birthday cards.
عمهی بزرگ من مارتا، همیشه بهترین کارتهای تولد را میفرستاد.
The antique clock was passed down from my great-grandmother.
ساعت عتیقه از مادربزرگ مادربزرگم به ارث رسیده است.
His great-grandson is learning to play the same violin.
نتیجهی او درحال یادگیری نواختن همان ویولن است.
(معمولاً به معنی جمع) بزرگان، زعما
(گویشهای محلی) آبستن (بودن)
(عامیانه) بسیار مشتاق، علاقهمند به
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «great» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/great