با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Exorbitant

ɪɡˈzːɔrbət̬nt ɪɡˈzɔːbətnt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more exorbitant
  • صفت عالی:

    most exorbitant

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
گزاف

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- They had to buy the weapons they needed at an exorbitant price.
- آن‌ها مجبور شدند سلاح‌های مورد نیاز خود را به بهای گزاف خریداری کنند.
- The workers' demands were exorbitant.
- خواسته‌های کارگران افراط آمیز بودند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد exorbitant

  1. adjective extravagant, excessive
    Synonyms: absonant, dear, enormous, exacting, expensive, extortionate, extreme, high, highway robbery, immoderate, inordinate, out of sight, outrageous, overboard, overmuch, over one’s head, preposterous, pricey, steep, stiff, towering, unconscionable, undue, unreasonable, unwarranted, up to here, wasteful
    Antonyms: cheap, inexpensive, low, moderate, reasonable, sensible

ارجاع به لغت exorbitant

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «exorbitant» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/exorbitant

لغات نزدیک exorbitant

پیشنهاد بهبود معانی