صفت تفضیلی:
higherصفت عالی:
highestهمچنین در حالت رسمی معنای نهم میتوان از high school بهجای high استفاده کرد.
بلند، مرتفع، رفیع، (ارتفاع) زیاد
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط
He placed the books on the high shelf.
کتابها را روی قفسهی بلند گذاشت.
the world's highest building
مرتفعترین ساختمان دنیا
high clouds
ابرهای پرارتفاع
knee-high boots
چکمهی بلند تا زانو
a high dive
شیرجه از ارتفاع زیاد
high jump
پرش بلند
a high-minded man
مردی دارای طبع بلند
high-heel shoes
کفش پاشنهبلند
high mountain
کوه بلند
(مقدار یا میزان) بالا، زیاد، شدید، بسیار، گزاف، قوی، بزرگ
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
high blood pressure
فشار خون زیاد
high speed
سرعت زیاد
He was in high spirits.
روحیهی بالایی داشت.
high treason
خیانت بزرگ
His words aroused high displeasure.
حرفهای او موجب رنجش شدید شد.
high fever
تب شدید
a high degree of accuracy
دقت بسیار
high voltage
ولتاژ قوی
He drove in high gear.
او با دندهی بالا (سرعت زیاد) میراند.
high costs
مخارج زیاد
high frequency waves
امواج با فرکانس بالا
high explosives
مواد انفجاری قوی
to fly at a high altitude
در ارتفاع زیاد پرواز کردن
My highest card is ten.
بالاترین ورق من ده است.
high prices
قیمتهای گزاف
اصلی، مهم، عالی، برین، (شخص) عالیرتبه، عالیمرتبه، بلندپایه، والا، ارشد
a high court
دادگاه عالی
a high-ranking officer
افسر عالیرتبه
high ideals
آرمانهای عالی
high heaven
بهشت برین
higher education
آموزش عالی
(صدا یا صوت) زیر، جیغجیغی
a child's high voice
صدای زیر بچه
The high tones of the piano resonated beautifully in the room.
صدای زیر پیانو بهزیبایی در اتاق طنینانداز بود.
انگلیسی بریتانیایی (غذا یا گوشت) بد، بوگرفته، مانده، بدبو
The high smell of the expired milk filled the entire room.
بوی بد شیر تاریخمصرفگذشته تمام اتاق را پر کرده بود.
The fish had gone high, leaving a terrible stench in the kitchen.
ماهی مانده بود و بوی بدی در آشپزخانه به جا گذاشته بود.
نشئه، مست، شنگول
He got high on opium.
تریاک او را نشئه کرد.
He felt high after taking the pill at the party.
او پساز مصرف قرص در مهمانی احساس مستی کرد.
بالاترین حد، سطح بالا، حد بالا، بالاترین سطح، بالاترین میزان
The stock market hit a high last week.
بازار سهام در هفتهی گذشته به بالاترین حد رسید.
She set a personal high in her recent race.
او در مسابقهی اخیرش، به بالاترین سطح خودش رسید.
نشئگی، سرخوشی، سرمستی، خوشحالی، لحظهی خوش، حال خوش
The concert gave him a euphoric high that he couldn’t shake off for days.
کنسرت او را به سرخوشی بسیاری رساند که تا روزها نمیتوانست آن را رها کند.
high with victory
سرمستی بهخاطر پیروزی
She felt an incredible high from completing her first marathon.
او از به سرانجام رساندن اولین ماراتن خود احساس خوشحالی باورنکردنیای داشت.
انگلیسی آمریکایی دبیرستان (درصورت استفاده از نام مدرسه)
She graduated from Narges High last spring.
او در بهار گذشته از دبیرستان نرگس فارغالتحصیل شد.
The students at Taraneh High organized a charity event.
دانشآموزان دبیرستان ترانه مراسم خیریهای برگزار کردند.
با فاصلهی زیاد، در ارتفاع زیاد، تا ارتفاع زیادی
The kite flew high in the sky.
بادبادک در ارتفاع زیادی در آسمان پرواز کرد.
The bird soared high above the trees.
پرنده تا ارتفاع زیادی از بالای درختان اوج گرفت.
اوج (فقط قبلاز اسم میآید.)
high winter
اوج زمستان
high noon
اوج ظهر
مطلوب، مساعد، خوب، مرغوب
products of high quality
محصولات مرغوب
His high achievements in science earned him a prestigious award.
دستاوردهای خوب او در علم، جایزهی معتبری را برایش به ارمغان آورد.
کامل، پیشرفته
higher mathematics
ریاضیات پیشرفته
the higher vertebrates
مهرهداران دارای تکامل بیشتر
(high time) (در عبارت: وقت آن رسیده است...)
It's high time that your mother came home.
وقت آن رسیده است که مادرت به خانه بازگردد.
It's high time we made a decision about the project.
وقت آن رسیده است که در مورد پروژه تصمیم بگیریم.
قدیمی، (با قدمت) بالا، طولانی، زیاد
The high cliffs stood as witnesses to the ancient events.
صخرههای با قدمت طولانی بهعنوان شاهدی برای وقایع باستانی بودند.
The high walls of the ancient castle still loom over the village.
دیوارهای قدیمی قلعهی باستانی هنوز بر فراز روستا خودنمایی میکند.
دور از خط استوا
high latitude
عرض جغرافیایی دور از خط استوا
The city is located at a high place.
این شهر در مکانی دور از خط استوا قرار دارد.
(بهطور) مجلل، پرتجمل، تجملاتی، اعیانی
high society
طبقهی اعیانی
high living
زندگی پرتجمل
the world of high fashion
جهان مد تجملاتی
دین متعالی، تعالی، اعظم
a high priest
کشیش اعظم
a high-churchman
کشیش متعالی
ارتفاع، بلندی
five meters high
به بلندی پنج متر
The building is ten stories high.
ساختمان ده طبقه ارتفاع دارد.
آبوهوا واچرخند، پادچرخند (منطقهای با فشار بالا که بر آبوهوا تأثیر میگذارد.)
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی آبوهوا
We hiked up to the high, enjoying the breathtaking views.
ما تا واچرخند بالا رفتیم و از مناظر خیرهکننده لذت بردیم.
The pilot announced we were flying above the high.
خلبان اعلام کرد که ما در بالای پادچرخند پرواز میکنیم.
(دنده) سبک
She felt the engine roar as it reached high effortlessly.
او سروصدای موتور را زمانی که بهراحتی به دندهی سبک رفت، حس کرد.
The vehicle struggled to maintain speed when it couldn't reach high.
این وسیلهی نقلیه زمانی که نمیتوانست به دندهی سبک برسد، برای حفظ سرعت تلاش میکرد.
1- همهجا 2- فراز و نشیب، پستی و بلندی
(از نظر بلندی) تا قوزک پا
امواج پر (یا کم) بسامد
دندهی بالا، سرعت زیاد، موفقیت، روبهراهی
have a good (or bad or high or low) opinion of someone
دربارهی کسی نظر خوب (یا بد یا عالی یا پست) داشتن
دارای شهرت خوب، معتبر، به نیکی شناخته شده، سربلند
دارای قیمت متوسط و بالا
1- خشک و دور از آب، بلند و خشک 2- تنها و مأیوس
(عامیانه) مغرور، گردن فراز
(عامیانه) بسیار علاقهمند به، دارای شوق و ذوق نسبت به
(عامیانه) با اطمینان و بیخیالی
1- در فضا، در بالای آسمان 2- در ملکوت، (در) عرش، بهشت
به موقع، سر موقع، موقع مناسب
(در اثر بیماری و غیره) سرخ چهره بودن، برافروخته بودن
با کمال نخوت و غرور، با خودسری، دیکتاتورمابانه
(عامیانه) با هزینه و تجملات زیاد
با تجمل زندگی کردن، در رفاه زیستن
موفق بودن، دراوج یا صدر بودن
خود را بالاتر از دیگری دانستن، دست بالا را گرفتن، بزرگواری کردن
(عامیانه) به رئوس مطالب پرداختن، مطالب عمده را مورد بحث قرار دادن
مثل اشرافزادهها زندگی کردن، لای پر قو زندگی کردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «high» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/high