با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Elevated

ˈelɪveɪtɪd ˈelɪveɪtɪd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • سوم‌شخص مفرد:

    elevates
  • وجه وصفی حال:

    elevating

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective noun
بلند، فرازین، بالا، بلند شده، فرازیده، مرتفع، برآمده، بالا آمده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- The house stood on an elevated site.
- خانه در جای بلندی قرار داشت.
- The patient's pulse rate is elevated slightly.
- نبض مریض کمی بالا (یا تند) است.
- After the skin becomes elevated and lumpy, pus forms.
- پس از اینکه پوست برآمده و قلنبه‌قلنبه شد چرک تولید می‌شود.
noun adjective
پررفعت، جاه‌مند، فرزینه، فرزانه، فرهیخته، متعال، والا
- elevated thoughts
- اندیشه‌های رفیع
adjective noun
مشعوف، دارای شوق و شعف، سرحال
adjective noun
بیش از حد معمول
- an elevated temperature
- حرارت بالا
adjective noun
رجوع شود به: elevated railway
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد elevated

  1. adjective highly moral or dignified
    Synonyms: animated, big-time, bright, elated, eloquent, eminent, ethical, exalted, exhilarated, formal, grand, grandiloquent, heavy, high, high-flown, high-minded, honorable, inflated, lofty, noble, righteous, stately, sublime, superb, upright, upstanding, virtuous
    Antonyms: base, immoral, lowly, undignified
  2. adjective raised up
    Synonyms: aerial, high, high-rise, lifted, raised, stately, tall, towering, upheaved, uplifted, upraised, uprisen
    Antonyms: base, decreased, dropped, lessened, lowered, lowly

ارجاع به لغت elevated

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «elevated» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/elevated

لغات نزدیک elevated

پیشنهاد بهبود معانی