سومشخص مفرد:
elevatesوجه وصفی حال:
elevatingبلند، فرازین، بالا، بلند شده، فرازیده، مرتفع، برآمده، بالا آمده
The house stood on an elevated site.
خانه در جای بلندی قرار داشت.
The patient's pulse rate is elevated slightly.
نبض مریض کمی بالا (یا تند) است.
After the skin becomes elevated and lumpy, pus forms.
پس از اینکه پوست برآمده و قلنبهقلنبه شد چرک تولید میشود.
پررفعت، جاهمند، فرزینه، فرزانه، فرهیخته، متعال، والا
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
elevated thoughts
اندیشههای رفیع
مشعوف، دارای شوق و شعف، سرحال
بیش از حد معمول
an elevated temperature
حرارت بالا
رجوع شود به: elevated railway
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «elevated» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/elevated