Exalted

ɪɡˈzɑːlt̬ɪd ɪɡˈzɔːltɪd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • سوم‌شخص مفرد:

    exalts
  • وجه وصفی حال:

    exalting

معنی

adjective
عالی، بلند، سرافرازشده، در زمره اشراف آورده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد exalted

  1. adjective praised; held in high esteem
    Synonyms: astral, august, dignified, elevated, eminent, exaggerated, excessive, first, grand, high, highest, highest-ranking, high-minded, high-ranking, honorable, honored, ideal, illustrious, immodest, imposing, inflated, intellectual, leading, lofty, magnificent, noble, number one, outstanding, overblown, pompous, prestigious, pretentious, proud, self-important, sublime, superb, superior, top-drawer, top-ranking, uplifting
    Antonyms: condemned, criticized, debased, denounced, humiliated

ارجاع به لغت exalted

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «exalted» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/exalted

لغات نزدیک exalted

پیشنهاد بهبود معانی