با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Noble

ˈnoʊbl ˈnəʊbl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    nobles
  • صفت تفضیلی:

    more noble
  • صفت عالی:

    most noble

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

adjective C1
والامنش، شرافتمند، ارجمند، بزرگ منش، بزرگوار، برجسته، نامور، شهره، نیکنام، خوشنام

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- a noble leader
- رهبر شهیر
- The nobles opposed the new king.
- اشراف با شاه جدید مخالف بودند.
- His father was of a noble line.
- پدرش از خانواده‌ی اشراف بود.
adjective
نجیب، خوش طینت، شریف، خوش ذات
- a man of noble nature
- مردی دارای طبع والا
- was a noble king.
- پادشاهی نجیب بود.
adjective
اعلا، مجلل، پر جلال، شکوهمند، پرشکوه، باعظمت، معظم
- He inherited a noble mansion.
- او کاخ مجللی را به ارث برد.
- a noble view
- منظر‌ه‌ی پرشکوه
- a noble cathedral
- کلیسای باعظمت
adjective
عالی، برتر، خیلی خوب، ناب
- noble wines
- شراب‌های ناب
- noble supper
- شام عالی
adjective
شیمی (در مورد برخی فلزات مانند طلا و برخی گازها مانند هلیم) نجیب، بدون واکنش، (به ویژه در مقابل اسیدها و هوا) بی اثر
- Gold is a noble metal.
- طلا فلزی است که زنگ نمی‌زند.
- noble gas
- گاز بی‌اثر
adjective
نجیب زاده، فرزانه، پاک نژاد، اشراف زاده، بزرگزاده، والاگهر
noun countable
آدم اشرافی
noun countable
(انگلیس) سکه ی طلا
noun countable
(قدیمی - خودمانی) سردسته ی اعتصاب شکن ها
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد noble

  1. adjective aristocratic
    Synonyms: gentle, highborn, imperial, kingly, patrician, queenly, titled, wellborn
    Antonyms: ignoble, lowly, servile, unaristocratic, unsophisticated
  2. adjective dignified, excellent
    Synonyms: august, beneficent, benevolent, benign, big, bounteous, brilliant, charitable, courtly, cultivated, dignified, distinguished, elevated, eminent, extraordinary, first-rate, generous, gracious, grand, great, great-hearted, high-minded, honorable, humane, imposing, impressive, liberal, lofty, magnanimous, magnificent, meritorious, preeminent, refined, remarkable, reputable, splendid, stately, sublime, supreme, sympathetic, tolerant, upright, virtuous, worthy
    Antonyms: ignoble, undignified, unrefined, unsophisticated
  3. noun member of royal or important family
    Synonyms: archduchess, archduke, aristocrat, blue blood, count, countess, duchess, duke, emperor, empress, gentleman, gentlewoman, lady, lord, patrician, peer, prince, princess, royalty, silk stocking

ارجاع به لغت noble

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «noble» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/noble

لغات نزدیک noble

پیشنهاد بهبود معانی