فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Wellborn

توضیحات:

شکل نوشتاری دیگر این لغت: well-born


معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective

نجیب‌زاده، بااصل‌ونسب، اشراف‌زاده، اصیل، نیک‌زاده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

The wellborn couple hosted extravagant parties at their luxurious estate.

این زوج نجیب‌زاده مهمانی‌های پرزرق‌وبرقی را در ملک مجلل خود برگزار کردند.

The well-born actress captivated audiences with her grace and talent on stage.

این هنرپیشه‌ی اصیل با ظرافت و استعدادش روی صحنه تماشاگران را مجذوب خود کرد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد wellborn

  1. adjective of high birth or social position
    Synonyms:
    noble aristocratic upper class elite highborn patrician blue-blooded upper crust highbred thoroughbred

ارجاع به لغت wellborn

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «wellborn» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/wellborn

لغات نزدیک wellborn

پیشنهاد بهبود معانی