فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Wellborn

آخرین به‌روزرسانی:

توضیحات

شکل نوشتاری دیگر این لغت: well-born


معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • adjective
    نجیب‌زاده، بااصل‌ونسب، اشراف‌زاده، اصیل، نیک‌زاده
    • - The wellborn couple hosted extravagant parties at their luxurious estate.
    • - این زوج نجیب‌زاده مهمانی‌های پرزرق‌وبرقی را در ملک مجلل خود برگزار کردند.
    • - The well-born actress captivated audiences with her grace and talent on stage.
    • - این هنرپیشه‌ی اصیل با ظرافت و استعدادش روی صحنه تماشاگران را مجذوب خود کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد wellborn

  1. adjective Of high birth or social position
    Synonyms: aristocratic, blue-blooded, elite, highborn, highbred, noble, patrician, thoroughbred, upper class, upper crust

ارجاع به لغت wellborn

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «wellborn» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/wellborn

لغات نزدیک wellborn

پیشنهاد بهبود معانی