امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Elite

    eɪˈliːt / / ɪ- eɪˈliːt / / ɪ-
    آخرین به‌روزرسانی:
    |

    • شکل جمع:

      elites

    • صفت تفضیلی:

      more elite

    • صفت عالی:

      most elite

    معنی و نمونه‌جمله‌ها

    noun adjective countable C1
    سرآمدن، برگزیدن، نخبه، زبده، گلچین، ممتاز

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
    - elite paratroopers
    - چتربازان نخبه
    - He is among the elite in the Iranian society.
    - او در زمره‌ی نخبگان جامعه‌ی ایران است.
    - the elite of coffees
    - قهوه‌ی ممتاز
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد elite

    1. adjective best, first-class
      Synonyms:
      top greatest super choice exclusive selected cool crack elect first-class noble aristocratic top-notch topflight upper-class gilt-edged tip-top world-class top drawer out of sight out of this world
      Antonyms:
      common ordinary poor worst lower-class low-class lower
    1. noun high-class persons
      Synonyms:
      upper class high society aristocracy nobility gentry society celebrity establishment elite best choice top quality select cream pride flower fat prime prize crowd people blue blood upper crust old money beautiful people jet-set in-crowd glitterati carriage trade country club set crème de la crème main line fast lane optimacy
      Antonyms:
      lower class ordinary commonality low-life

    ارجاع به لغت elite

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «elite» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اسفند ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/elite

    لغات نزدیک elite

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    دژرهی دکتردرحقوق دگردیسگر دگرسان پذیری دگرسان گرای دگرسوی کردن دگرش ناپذیر دگرشگر دگرش واکه دگرگونی ناپذیر دگرگونی گشتاور دیدگر سوی دیردرمان دیرپای دیرگزین دیرگشا دیریاز دیسدار شدن دیسلکسی دیسک ران دیماساندن دیوار بازدار دیوان کشور دیوانه و خنده آور دیوسیرتانه دیکسیونرنگار دیکلرر دیگرآنکه