ادبی infant, baby, youngster, young, child, tyke, babe, moppet
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
کودک را در بغل گرفتم.
I took the child in my arms.
مار بزرگی به سوی کودک میخزید.
A big snake was crawling toward the baby.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «کودک» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/کودک