امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Lower

ˈloʊər ˈloʊər ˈləʊə ˈləʊə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    lowered
  • شکل سوم:

    lowered
  • سوم‌شخص مفرد:

    lowers
  • وجه وصفی حال:

    lowering
  • صفت عالی:

    lowest

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive verb - intransitive adjective B2
پایین آوردن، تخفیف دادن، کاستن از، تنزل دادن، فروکش کردن، خفیف کردن، پست‌تر، پایین‌تر

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری
noun verb - transitive verb - intransitive adjective
اخم، عبوس، ترش‌رویی، هوای گرفته و ابری، اخم کردن
- lower ranks
- رتبه‌های پایین‌تر
- a lower boiling point
- نقطه‌ی جوش پایین‌تر
- a lower estimate
- برآورد کمتر
- lower costs
- هزینه‌های کمتر
- lower prices
- قیمتهای نازل‌تر
- lower temperatures
- دماهای پایین‌تر
- the lower animals
- جانوران آغازین‌تر
- lower organisms
- سازواره‌های آغازین‌تر
- the lower Nile
- نیل سفلی
- the lower divisions
- بخش‌های فروتر
- They lowered their prices.
- قیمت‌های خود را پایین آوردند.
- They lowered their heads in prayer.
- سرهای خود را به‌ حالت دعا فرود آوردند.
- I lowered the window.
- پنجره را پایین کشیدم.
- to lower the sails
- بادبانها را پایین آوردن
- to lower the ceiling
- ارتفاع سقف را کم کردن
- Hunger lowered their resistance.
- گرسنگی مقاومت آن‌ها را کاست.
- They will have to lower their demands.
- آن‌ها مجبور خواهند بود از خواسته‌های خود بکاهند.
- He lowered himself by accepting a bribe.
- او با گرفتن رشوه خودش را کوچک کرد.
- Please lower your voice.
- لطفاً آهسته صحبت کنید.
- He kept lowering at the children.
- مرتباً به بچه‌ها اخم و تخم می‌کرد.
- the lowering sky
- آسمان تیره و تار
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد lower

  1. adjective under, inferior
    Synonyms:
    bush-league curtailed decreased diminished junior lessened lesser low lower rung minor nether pared down reduced secondary second-class second-fiddle second-string smaller subjacent subordinate under
    Antonyms:
    higher important superior
  1. verb let down; fall
    Synonyms:
    bring low cast down couch demit depress descend detrude droop drop ground let down make lower push down reduce set down sink submerge take down
    Antonyms:
    elevate increase raise
  1. verb reduce, minimize
    Synonyms:
    abate clip curtail cut cut back cut down decrease decry de-escalate deflate demote depreciate devaluate devalue diminish downgrade downsize lessen mark down moderate pare prune roll back scale down shave slash soften tone down undervalue write off
    Antonyms:
    elevate heighten increase rise
  1. verb belittle, disgrace
    Synonyms:
    abase bemean cast down condescend debase degrade deign demean depress devalue downgrade humble humiliate stoop
    Antonyms:
    compliment laud praise

لغات هم‌خانواده lower

  • verb - transitive
    lower

ارجاع به لغت lower

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «lower» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/lower

لغات نزدیک lower

پیشنهاد بهبود معانی