گذشتهی ساده:
downsizedشکل سوم:
downsizedسومشخص مفرد:
downsizesوجه وصفی حال:
downsizingکسبوکار تعدیل نیرو کردن، کوچک شدن یا کوچک کردن اندازهی سازمان از طریق اخراج افراد
The company decided to downsize its workforce in order to cut costs.
شرکت تصمیم گرفت جهت کاهش هزینهها نیروی کار خود را تعدیل کند.
The company's decision to downsize resulted in many employees losing their jobs.
تصمیم شرکت مبنیبر تعدیل نیرو کردن باعث شد کارکنان بسیاری شغل خود را از دست بدهند.
کوچک کردن، کاهش دادن، سایز کوچکتری کردن (خصوصاً خانه)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
We need to downsize our belongings before moving to a smaller apartment.
باید قبلاز نقلمکان به یک آپارتمان کوچکتر وسایل خود را کم کنیم.
The manager decided to downsize the project to make it more manageable.
مدیر تصمیم گرفت برای بهتر مدیریت کردن پروژه اندازهی آن را کاهش دهد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «downsize» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/downsize