گذشتهی ساده:
reducedشکل سوم:
reducedسومشخص مفرد:
reducesوجه وصفی حال:
reducingکم کردن، کاستن، تقلیل دادن، ساده کردن، تنزل دادن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح متوسط
Turan was reduced to skin and bones.
توران پوست و استخوان شده بود.
For his disobedience the captain was reduced to the ranks.
بهخاطر نافرمانی سروان را به درجهی سربازی تنزل دادند.
to reduce the rent
اجاره را کم کردن
please reduce your speed!
لطفاً از سرعت خود بکاهید!
to reduce prices
کاستن قیمتها
Famine reduced the country's population by half.
قحطی جمعیت کشور را نصف کرد.
to reduce the probability of war
از احتمال جنگ کاستن
to reduce salaries
حقوقها را کم کردن
to reduce taxes
مالیاتها را کم کردن
to reduce the soup by boiling it for an hour
غلیظ کردن آبگوشت با جوشاندن آن برای یک ساعت
to reduce a talk to writing
نطقی را به نگارش درآوردن
The government tried to reduce the economic chaos that followed the war.
دولت کوشید که هرج و مرج اقتصادی بعد از جنگ را سرو سامان بدهد.
فتح کردن، استحاله کردن، مطیع کردن، مجبور کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
She was reduced to stealing.
او مجبور به دزدی شد.
a people reduced to poverty
مردمی که فقر دامنگیر آنها شده است
Her sharp reply reduced me to silence.
جواب تند او مرا وادار به سکوت کرد.
They reduced the city by constant bombardment.
با بمباران مداوم شهر را به زانو در آوردند.
The old woman was reduced to extreme poverty.
پیرزن در فقر شدید فرو رفت.
The fire reduced the house to ashes.
آتش خانه را تبدیل به خاکستر کرد.
(قدیمی) فقر و فاقه، نداری، بیبضاعتی
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «reduce» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/reduce