گذشتهی ساده:
subjugatedشکل سوم:
subjugatedسومشخص مفرد:
subjugatesوجه وصفی حال:
subjugatingتحت انقیاد درآوردن، مطیع کردن، منکوب کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
European powers that were subjugating the African people
قدرت اروپایی که مردم افریقا را تحت اختیار خود در میآوردند
She knew how to subjugate her own feelings.
او میدانست که چگونه احساسات خود را مهار کند.
to subjugate a wild horse
اسب وحشی را رام کردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «subjugate» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/subjugate