آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۵ آبان ۱۴۰۴

    Penetrate

    ˈpenətreɪt ˈpenətreɪt

    گذشته‌ی ساده:

    penetrated

    شکل سوم:

    penetrated

    سوم‌شخص مفرد:

    penetrates

    وجه وصفی حال:

    penetrating

    معنی penetrate | جمله با penetrate

    verb - intransitive verb - transitive

    نفوذ کردن، رخنه کردن، داخل شدن، رد شدن از، عبور کردن از، سوراخ کردن، فرو رفتن در

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی ۵۰۴ واژه

    مشاهده

    The cold penetrated his bones.

    سرما به استخوان‌های او رخنه کرد.

    The knife penetrated the thick rind of the watermelon with ease.

    چاقو به‌راحتی از پوست ضخیم هندوانه عبور کرد.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    The bullet penetrated through his heart.

    گلوله قلبش را سوراخ کرد.

    Saltwater rusts and penetrates iron.

    آب شور باعث زنگ‌زدگی و سوراخ‌شدن آهن می‌‌شود.

    an apartment which I now penetrated for the first time

    آپارتمانی که اکنون برای نخستین بار وارد آن شدم

    an acid that penetrates into tissues

    اسیدی که به درون بافت‌ها رخنه می‌کند

    to penetrate into the darkness

    تاریکی را شکافتن

    verb - transitive

    نفوذ کردن، رخنه کردن، وارد شدن (به سازمانی)

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    خرید اشتراک فست دیکشنری

    The communists were planning to penetrate labor unions.

    کمونیست‌ها می‌خواستند در اتحادیه‌های کارگری نفوذ کنند.

    Women could not penetrate the higher circles of the party.

    زن‌ها نمی‌توانستند به دایره‌های عالی حزب راه بیابند.

    verb - intransitive verb - transitive

    ورزش از خط دفاع عبور کردن، نفوذ کردن، راه خود را باز کردن، پیشروی کردن در دفاع

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی ورزش

    مشاهده

    With quick passes, the team managed to penetrate the opposing defense repeatedly.

    با پاس‌های سریع، تیم توانست بارها از دفاع حریف عبور کند.

    Despite their efforts, the team could not penetrate the opponent’s strong defense.

    باوجود تلاش‌هایشان، تیم نتوانست در دفاع قوی حریف نفوذ کند.

    verb - intransitive verb - transitive

    نفوذ کردن، راه یافتن، تاثیر گذاشتن، گسترش یافتن، رسیدن

    The news of the disaster had not yet penetrated remote areas.

    اخبار این فاجعه هنوز به مناطق دورافتاده نرسیده بود.

    Her words penetrated his heart and changed his perspective.

    سخنان او بر دلش تأثیر گذاشت و دیدگاهش را تغییر داد.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    The teacher's words of encouragement penetrated my despair.

    سخنان تشویق‌آمیز معلم نومیدی مرا زائل کرد.

    verb - transitive

    دیدن، روشن کردن، نمایان کردن (در تاریکی)

    The searchlights penetrated the night sky, revealing the mountains.

    چراغ‌های جست‌وجو، تاریکی شب را شکافتند و کوه‌ها را نمایان کردند.

    Even a small candle could penetrate the gloom of the abandoned house.

    حتی شمعی کوچک هم می‌توانست تاریکی خانه متروکه را روشن کند.

    verb - transitive

    دخول کردن (عمل جنسی انجام دادن)

    He was informed that penetration without consent is considered assault.

    به او اطلاع داده شد که دخول بدون رضایت، تجاوز جنسی محسوب می‌شود.

    The doctor explained how infections can spread if one partner penetrates the other without protection.

    پزشک توضیح داد که اگر شریک جنسی بدون محافظ دخول کند، عفونت‌ها می‌توانند گسترش پیدا کنند.

    verb - intransitive verb - transitive

    کاوش کردن، مطالعه کردن، درک کردن، فهمیدن

    He spent years trying to penetrate the artist’s creative process.

    او سال‌ها تلاش کرد تا فرآیند خلاقانه‌ی هنرمند را درک کند.

    It’s difficult to penetrate her thoughts; she rarely shares them.

    فهمیدن افکار او دشوار است؛ او به ندرت آن‌ها را به اشتراک می‌گذارد.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    a scientific secret which will be eventually penetrated by other countries too

    راز علمی‌ای که بالأخره کشورهای دیگر هم کشف خواهند کرد.

    a sage who penetrates the underlying principles of physics

    حکیمی که اصول بنیادی فیزیک را درک می‌کند

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد penetrate

    1. verb pierce; get through physically
      Synonyms:
      enter get in go through stab thrust puncture bore perforate pierce drive force break in introduce access invade infiltrate impale stick into jab prick sink into pass through diffuse permeate pervade saturate suffuse seep filter in insinuate encroach trespass gore spear ream probe eat through run into make a hole knife bayonet bust in charge blow in breeze in crack come ingress make an entrance percolate
      Antonyms:
      exit withdraw take out
    1. verb understand or be understood
      Synonyms:
      understand comprehend grasp fathom figure out perceive discern work out decipher get through see through affect impress touch get across put over come across become clear soak in sink in get over unravel get to the bottom
      Antonyms:
      misunderstand misinterpret misconstrue

    سوال‌های رایج penetrate

    گذشته‌ی ساده penetrate چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده penetrate در زبان انگلیسی penetrated است.

    شکل سوم penetrate چی میشه؟

    شکل سوم penetrate در زبان انگلیسی penetrated است.

    وجه وصفی حال penetrate چی میشه؟

    وجه وصفی حال penetrate در زبان انگلیسی penetrating است.

    سوم‌شخص مفرد penetrate چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد penetrate در زبان انگلیسی penetrates است.

    ارجاع به لغت penetrate

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «penetrate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/penetrate

    لغات نزدیک penetrate

    • - penetrance
    • - penetrant
    • - penetrate
    • - penetrating
    • - penetration
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    personnel pervasive petrichor physical education placidity plagiarism safe zone sagacious sandcastle work spouse self-centered self-image comically self-love semipro علامت گذاشتن قیمت گذاری کردن مین گذاری مین‌گذار مین گذاری کردن خورد و خوراک چرک نویس سطح سقوط سفره سرمه سنج حجرالاسود سوگ شحنه
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.