گذشتهی ساده:
perforatedشکل سوم:
perforatedسومشخص مفرد:
perforatesوجه وصفی حال:
perforatingسوراخ کردن
سوراخ کردن، سفتن، منگنه کردن، رسوخ کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
to perforate a box top to give a captured butterfly air
در قوطی را سوراخ کردن و به پروانهی اسیر هوا رساندن
a stomach ulcer can perforate the stomach wall
زخم معده میتواند دیوارهی معده را سوراخ کند
You can cut the receipt along a perforated line.
میتوانی قبض رسید را در امتداد خط سوراخ شده پاره کنی.
tools for perforating thousands of different patterns
ابزار برای آژدار کردن هزاران طرح مختلف
Beautiful fjords perforate the coastline.
خلیجهای زیبا ساحل را دندانهدار میکنند.
A perforated sheet of stamps.
یک صفحه تمبر پست آژدار شده.
a perforated eardrum
پردهی گوش سوراخ شده
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «perforate» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/perforate