با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Perforate

ˈpɜrːfəreɪt ˈpɜrːfəreɪt ˈpɜːfəreɪt ˈpɜːfəreɪt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    perforated
  • شکل سوم:

    perforated
  • سوم شخص مفرد:

    perforates
  • وجه وصفی حال:

    perforating

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • verb - transitive adjective adverb
    سوراخ کردن
  • verb - transitive adjective adverb
    سوراخ کردن، سفتن، منگنه کردن، رسوخ کردن
    • - to perforate a box top to give a captured butterfly air
    • - در قوطی را سوراخ کردن و به پروانه‌ی اسیر هوا رساندن
    • - a stomach ulcer can perforate the stomach wall
    • - زخم معده می‌تواند دیواره‌ی معده را سوراخ کند
    • - You can cut the receipt along a perforated line.
    • - می‌توانی قبض رسید را در امتداد خط سوراخ شده پاره کنی.
    • - tools for perforating thousands of different patterns
    • - ابزار برای آژدار کردن هزاران طرح مختلف
    • - Beautiful fjords perforate the coastline.
    • - خلیج‌های زیبا ساحل را دندانه‌دار می‌کنند.
    • - A perforated sheet of stamps.
    • - یک صفحه تمبر پست آژدار شده.
    • - a perforated eardrum
    • - پرده‌ی گوش سوراخ شده
    مشاهده نمونه‌جمله بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد perforate

  1. verb make a hole in
    Synonyms: bore, drill, drive, hole, honeycomb, penetrate, permeate, pierce, pit, poke full of holes, probe, punch, puncture, shoot full of holes, slit, stab
    Antonyms: close up

ارجاع به لغت perforate

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «perforate» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/perforate

لغات نزدیک perforate

پیشنهاد بهبود معانی