گذشتهی ساده:
probedشکل سوم:
probedسومشخص مفرد:
probesوجه وصفی حال:
probingشکل جمع:
probesجستوجو، کاوش، تحقیق، نیشتر، رسیدگی، اکتشاف جدید، غور و بررسی کردن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی ۵۰۴ واژهی ضروری
کاوش کردن، تفحص کردن، کاوشگر
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The police started a probe into the secret bank accounts of the terrorists.
پلیس بررسی حسابهای بانکی محرمانهی تروریستها را آغاز کرد.
a space probe
کاوش فضا
a probe into the secrets of the Amazon forest
یابجویی اسرار جنگل آمازون
Another probe was launched yesterday.
یک فضاناو پژوهشی دیگر دیروز به فضا پرتاب شد.
He was probing the mud with a stick looking for the ring he had dropped.
او با چوب گل را هم میزد و دنبال انگشتری میگشت که از دستش افتاده بود.
Newspapers probed into police corruption.
روزنامهها فساد در نیروی پلیس را مورد بررسی دقیق قرار دادند.
the detective's probing questions
پرسشهای بازجویانهی کارآگاه
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «probe» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/probe