با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Probing

ˈproʊbɪŋ ˈprəʊbɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    probed
  • شکل سوم:

    probed
  • سوم‌شخص مفرد:

    probes

معنی

adverb
کاوش، تفحص

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد probing

  1. adjective Possessing or displaying perceptions of great accuracy and sensitivity
    Synonyms: sharp, acute, incisive, keen, penetrating, perceptive, sensitive, trenchant
  2. verb Question or examine thoroughly and closely
    Synonyms: investigating, examining, penetrating, sounding
  3. verb To go into or through for the purpose of making discoveries or acquiring information
    Synonyms: scouting, investigating, exploring, testing, snooping, sifting, reconnoitering, seeking, searching, scrutinizing, researching, inquiring, quizzing, querying, delving, poking, penetrating, digging, examining
  4. adjective Diligent and thorough in inquiry or investigation
    Synonyms: inquisitory, searching

ارجاع به لغت probing

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «probing» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/probing

لغات نزدیک probing

پیشنهاد بهبود معانی