فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
خرید اشتراک

    Testing

    ˈtestɪŋ ˈtestɪŋ
    آخرین به‌روزرسانی:
    |

    • گذشته‌ی ساده:

      tested

    • شکل سوم:

      tested

    • سوم‌شخص مفرد:

      tests

    معنی

    B2
    آزمایش

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    هوش مصنوعی فست دیکشنری
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد testing

    1. verb test or examine for the presence of disease or infection
      Synonyms:
      checking examining analyzing evaluating determining verifying validating screening sampling probing exploring experimenting appraising trying proving quizzing refining tasting rehearsing approving assaying essaying
    1. noun the act of giving students or candidates a test (as by questions) to determine what they know or have learned
      Synonyms:
      examination measuring measurement questioning examining trial trying-out experimenting experimentation proving
    1. verb put to the test, as for its quality, or give experimental use to
      Synonyms:
      trying examining questioning inquiring proving experimenting essaying
    1. verb to subject to a test of knowledge or skill
      Synonyms:
      checking examining quizzing

    ارجاع به لغت testing

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «testing» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/testing

    لغات نزدیک testing

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    دژرهی دکتردرحقوق دگردیسگر دگرسان پذیری دگرسان گرای دگرسوی کردن دگرش ناپذیر دگرشگر دگرش واکه دگرگونی ناپذیر دگرگونی گشتاور دیدگر سوی دیردرمان دیرپای دیرگزین دیرگشا دیریاز دیسدار شدن دیسلکسی دیسک ران دیماساندن دیوار بازدار دیوان کشور دیوانه و خنده آور دیوسیرتانه دیکسیونرنگار دیکلرر دیگرآنکه