گذشتهی ساده:
measuredشکل سوم:
measuredسومشخص مفرد:
measures(وسیلهی) اندازهگیری، اندازهگیر، اندازهسنج
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The measuring jug sits on the kitchen counter.
پارچ اندازهگیری روی میز آشپزخانه قرار گرفته است.
The measuring tools helped her achieve perfect baking results.
وسایل اندازهگیری به او کمک کرد تا به نتایج درست پخت دست یابد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «measuring» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/measuring