امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Surveying

    American: sərˈveɪɪŋ British: səˈveɪɪŋ
    آخرین به‌روزرسانی:
    |

    • گذشته‌ی ساده:

      surveyed

    • شکل سوم:

      surveyed

    • سوم‌شخص مفرد:

      surveys

    معنی

    noun C1
    پیمایش، نقشه‌برداری، مساحی

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    همگام سازی در فست دیکشنری
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد surveying

    1. verb to look at or on attentively or carefully
      Synonyms:
      watching viewing observing regarding scrutinizing
      Antonyms:
      ignoring neglecting
    1. verb consider in a comprehensive way
      Synonyms:
      considering examining reviewing assessing evaluating studying checking inspecting viewing scanning summarizing measuring estimating searching auditing appraising gauging overseeing canvassing sampling polling scrutinizing traversing casing conning reconnoitering
    1. verb to view broadly or from a height
      Synonyms:
      overlooking scanning
    1. verb keep under surveillance
      Synonyms:
      following
    1. verb to look at or examine carefully and appraise:
      Synonyms:
      seeing

    ارجاع به لغت surveying

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «surveying» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اسفند ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/surveying

    لغات نزدیک surveying

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    دودگیر دور از جاده دور از مد نظر دور افتاده کردن دور زدن یک مانع دور سر گردانی دور لگام دوران انتقاد دوران زوال دوران کیهان دوران خدمت نظام دوربین فیلمبرداری ویدیو و تلویزیون دورفتاده دورنما مانند دوره فروشی کردن دورگه شدگی دورین دوزندگی کردن دوست خواهروار دوطرفگی