گذشتهی ساده:
actedشکل سوم:
actedسومشخص مفرد:
actsایفای نمایش، جدی، فعال، کاری، کفالتکننده، کفیل،متصدی، عامل، بازیگری، جدیت، فعالیت، کنشی
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح متوسط
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
the acting version of the story
متن نمایشنامهای داستان
the acting president of the society
رئیس موقت انجمن، کفیل ریاست انجمن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «acting» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/acting