فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Overacting

ˌoʊ.vərˈæk.tɪŋ ˌəʊ.vərˈæk.tɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    overacted
  • شکل سوم:

    overacted
  • سوم شخص مفرد:

    overacts

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun uncountable
    سینما و تئاتر بازی اغراق‌آمیز
    • - Despite his overacting, the actor received rave reviews for his performance in the film.
    • - این بازیگر علی‌رغم بازی اغراق‌آمیزش، نقدهای مثبتی را برای بازی در این فیلم دریافت کرد.
    • - The director criticized the actress for her overacting.
    • - کارگردان از بازیگر به دلیل بازی بازی اغراق‌آمیزش انتقاد کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد overacting

  1. verb Exaggerate one's acting
    Synonyms: hamming, overplaying, acting, overdoing, affecting
  2. noun Poor acting by a ham actor
    Synonyms: hamming

لغات هم‌خانواده overacting

ارجاع به لغت overacting

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «overacting» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/overacting

لغات نزدیک overacting

پیشنهاد بهبود معانی