فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Overacting

ˌoʊ.vərˈæk.tɪŋ ˌəʊ.vərˈæk.tɪŋ

گذشته‌ی ساده:

overacted

شکل سوم:

overacted

سوم‌شخص مفرد:

overacts

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable

سینما و تئاتر بازی اغراق‌آمیز

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

Despite his overacting, the actor received rave reviews for his performance in the film.

این بازیگر علی‌رغم بازی اغراق‌آمیزش، نقدهای مثبتی را برای بازی در این فیلم دریافت کرد.

The director criticized the actress for her overacting.

کارگردان از بازیگر به دلیل بازی بازی اغراق‌آمیزش انتقاد کرد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد overacting

  1. verb exaggerate one's acting
    Synonyms:
    acting overdoing overplaying hamming affecting
  1. noun poor acting by a ham actor
    Synonyms:
    hamming

لغات هم‌خانواده overacting

  • verb - intransitive
    act

ارجاع به لغت overacting

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «overacting» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/overacting

لغات نزدیک overacting

پیشنهاد بهبود معانی