فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
خرید اشتراک
آخرین به‌روزرسانی:
Reaction
riˈækʃn
riˈækʃn
شکل جمع:
reactionsمعنی و نمونه‌جمله‌ها
noun
countable
B2
واکنش، عکس‌العمل، انعکاس
لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح پیشرفته
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
What reaction did she show when you proposed to her?
وقتی از او خواستگاری کردی چه واکنشی نشان داد؟
The dog's reaction to the loud noise was to hide under the bed.
واکنش سگ به صدای بلند قایم شدن زیر تخت بود.
نمونه‌جمله‌های بیشتر
a severe reaction
واکنش شدید
the body's reaction to this drug
واکنش بدن در برابر این دارو
the reaction between the individual and the society
اثر متقابل فرد و اجتماع
the reaction of acid and base
واکنش اسید و باز
مترادف و متضاد reaction
-
noun responseSynonyms:answer reply reception feeling feedback rebound reflection return echo attitude opinion compensation reciprocation reverberation acknowledgment rejoinder retort take kickback repercussion counteraction backlash recoil vibes reflex counterbalance counterpoise boomerang revulsion hit kick reagency receptivity backfire lip sass comeback wisecrack back talk snappy comeback double-take knee-jerkAntonyms:question cause
-
noun political conservativismSynonyms:right right wing status quo backlash retreat retrenchment regression relapse withdrawal Toryism backsliding retrogression counterrevolution obscurantism
Collocations
واکنش زنجیری ایجاد کردن
لغات هم‌خانواده reaction
-
nounreaction, reactor, reactionary, overreaction
-
adjectivereactionary, reactive
ارجاع به لغت reaction
از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوه‌ی رفرنس‌دهی:
کپی
معنی لغت «reaction» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/reaction
لغات نزدیک reaction
- - reactance
- - reactant
- - reaction
- - reaction engine
- - reaction formation